کِلک های جیران

الهی...شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان...

کِلک های جیران

الهی...شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان...

من و مامانم...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سوتی همسر جان...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رقیه

 

 

  

رقیه جان می دانم  یتیمی یعنی چه... 

می دانم سه ساله بی پدر شدن یعنی چه... 

اما نمی دانم سیلی خوردن یعنی چه... 

پای برهنه روی خارها یعنی چه... 

آتش گرفتن دامن یعنی چه... 

گوشواره از گوش کشیدن یعنی چه... 

و نمی دانم سر بریده پدر در تشت یعنی چه... 

رقیه جان رسم عاشقی را نشانمان دادی و یاد نگرفتیم... 

رقیه جان تو بی پدر شدی و ما حسینی نشدیم... 

دردانه حسین ما را ببخش...شرمنده ایم... 

 

شهادت دردانه دشت کربلا حضرت رقیه سلام الله علیها را به همه شیعیان  

 

تسلیت عرض می نمایم...

...................

وقتی با خدا باشی...وقتی دستانش را بگیری... 

وقتی رهایش نکنی... 

مطمئن باش گم نمی شوی...

نقش...

افکارم مانند برف سفید شده اند... 

حال می توانم نقش جدیدی بر آن بزنم... 

نقشی که خدا می خواهد... 

من این نقش را برای خدا نه... 

برای خود می زنم...

ای کاش

ای کاش میتوانستم راحت...خیلی راحت... 

غمی که به دوش میکشم را می گفتم...

هجوم

من از هجوم برگهای بی خزان... 

 

می ترسم...

گودال سرخ

از دیشب یک تئاتری در شهر ما برگزار میشه به اسمه (گودال سرخ)... 

نمی گم خیلی قویه و عالیه...ولی در حد خودش خوبه... 

در تمام مدت برگزاری تئاتر گریه کردم...مخصوصا اونجایی که دشمن می خواست سر از تن امام حسین علیه السلام جدا کنه... 

من با صحنه فقط یک متر فاصله داشتم...وقتی دشمن به امام حمله کرد...وقتی داشت سر از تن امام جدا می کرد ...تمام وجودم شده بود فریاد...انگار واقعی بود...با اینکه ذره ای از از اون دریای غم نبود ...ولی برای لحظه ای باعث شد حس کنم اونجام...تو صحرای کربلا...آهنگ اونقدر بلند بود که بشه از عمق وجود فریاد زد... 

برای اولین بار اونقدر جیغ زدم و گریه کردم که حد نداشت... 

وقتی امام سجاد علیه السلام  خطبه می خوند سراسر غم و غرور شدم...هم لذت بردم از اینکه یزید و یزیدیان خار شدن...هم گریه کردم که چه جوری به خودشون اجازه دادن با اهل بیت اینجوری رفتار کنند... 

در کل دیشب خیلی خوب بود خیلی...

انا لله و انا الیه راجعون...

امروز صبح مادری عزیز به سوی خدا پر کشید ... 

مادری مهربان مثل همه ی مادرها...  

 

در طی حادثه تصادفی که امروز صبح رخ داد مادر شوهر دوست بسیار عزیزم درگذشت...  

 

 

اگر توانستید برای شادی روح آن عزیز  فاتحه ای قرائت نمایید... 

 

بسیار ممنون از محبتتان...

تفاوت

تفاوت می تواند هم چیز خوبی باشد و هم نباشد... 

بستگی به نوع نگاه افراد دارد...به نظر من یک چیز کاملا شخصی است... 

ولی این شخصی بودن گاهی در ذره ذره زندگی آدمی رسوخ می کند...و آن موقعی است که کسی بخواهد این تفاوتها را به رخ دیگری بکشد... 

به نظر من قرار نیست همه انسانها یک جور باشند...یک جور فکر کنند...یک جور حرف بزنند... 

تفاوت باعث می شود که انسانها از یکدیگر متمایز شوند...این بسیار خوب است... 

اگر قرار باشد همه مانند هم باشند دیگر زندگی کسل کننده می شد... 

ولی نمی دانم چرا بعضی عادت دارند دیگران را به خاطر نداشتن اخلاق و یا خصوصیتی که خود می پسندند سرزنش کنند...جالبتر اینجاست که خودشان هم آن خصوصیت را ندارند... 

مثلا کم رویی کسی را با پررویی شخص دیگر قیاس می کنند...بعد هم تشخیص می دهند این آدم کم رو بدرد جامعه نمی خورد...حتی حاضر نیستند ویژگی های مثبت دیگرش را ببینند...مثل ادب...احترام...برخورد خوب...دورو نبودن... 

این گونه ادمها همیشه برای خود یک قیاس مع الفارق می سازند و در صدد رسیدن به جواب درست هم هستند...خیلی جالب است... 

البته نمی توان گفت کم رویی ... 

همین که در برابر بی ادبی دیگران جواب ندهد و سکوت کند  می شود آدم کم رو و بدر نخور... 

وای از دست اینگونه افراد... 

خداوند همه ما را هدایت کند انشاالله... 

ونیز صبر ایوبی به بنده عطا کند...

شکستم...

خداوند گوهری در وجودم قرار داد و گفت:بتراشش 

ای کاش خودش میتراشید... 

من گوهرش را شکستم...

می ترسم...

 

 

 سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان

 

 

 

 می ترسم... 

من از... از با تو بودن های دور می ترسم... 

دوسِت دارم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

من هیچی نیستم...

یا حسین... 

خودت که میدونی...خودت که باخبری... 

من لیاقت ندارم... 

پس چرا؟؟؟؟

وَِهم...

نمی دانم چگونه است زمانی که گمان می برم  در آغوش خدا جای گرفته ام ...

با یک چشم بر هم زدنی خود را در آغوش شیطان می بینم و از حرارتش آتش میگیرم... 

شیطان مرا نوازش می کند و من خیال میکنم به آغوش خدا بازگشته ام... 

چه وهم و خیال کودکانه ای... 

 

خدایا لعنت به من که راه را اشتباه می روم...به بزرگیت مرا دریاب...

جو گیر می شوییییییییییم...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بعضی وقتها...

بعضی وقتها 

 لازم است یک تلنگر بخوریم... 

لازم است سرمان داد بزنند... 

لازم است به ما بد و بیراه بگویند... 

لازم است غرورمان را بشکنند... 

آنوقت شاید حرفهایمان جامه ی عمل بپوشند... 

آنوقت شاید مصمم تر از قبل پای دین و عقیده مان بایستیم... 

آنوقت شاید بیشتر خدایی بشویم... 

 

خدا کند....

مرهم

هر روز که می گذرد زخمم عمیق تر می شود... 

ای خدا... 

پس کی مرهم زخمها می رسد... 

 

حالم هنوز هم بد است...خیلی بد...

امروز

حالم خیلی بده...خیلی بد... 

ای کاش یه مسکنی برای درد امروزم بود... 

 

ای کاش... 

 

خدایا خودت که دیدی چی بهت گفت... 

خودت جوابشو بده...باشه... 

ای کاش آدرسشو داشتم... 

ای کاش...

این چند روز

الان حدود ۱۰ ساله که امام رضا لطف ویژه ای به خانواده ما کرده و ما هر سال تاسوعا و عاشورا در حرم مطهر و پاک این امام عزیز هستیم... 

مشهد مقدس...قطعه ایی از بهشت... 

واقعا این ایام رو در کنار امام رضا علیه السلام بودن چه لذتی داره... 

شب عاشورا تا صبح با همسرم داخل حرم بودیم...خیلی عالی بود...  

نائب الزیاره دوستان مجازی هم بودم...

من کلا با این نگاه که حتما باید دست به ضریح مطهر برسه مخالفم... 

برای همین فقط ۲ ساعت یه گوشه ایستادم و به ضریح پاکش نگاه کردم ...اونقدر لذت بخش بود که نمیتونم توصیف کنم... 

نگاه کردم و اشک ریختم... 

برای مظلومیت ائمه... 

واقعا این ایام پیر و جوون ُ کوچیک و بزرگ نمیشناسه... 

تا صبح دسته روی و سینه زنی... 

به قول همسرم اگر پدر مادر این جوونا بهشون بگن این وقت شب یه لیوان آب دستمون بده کمتر کسی باشه این کار رو انجام بده ولی ببین برای امام حسین چیکار میکنن... 

قربونت برم آقا ...با دل این جماعت چه کردی که خواب رو به خودشون حروم کردن و برای تو اهل بیتت به سر و سینه میزنن... 

خدا رو شکر کردم که این همه دشمنا دارن تبلیغات منفی میکنن  تا جوونای ما رو از دین و امامشون جدا کنن ولی ذره ایی موفق نشدن... 

این جوونا همونهایی هستن که هر روز با یه تیپ میان بیرون و هر چی دشمن به عنوان مد میفرسته این طرف سریع جذب میشن... 

ولی آهن ربای امام حسین قویتره... 

این شبها و روزها ملتمس دعایتان هستم... 

 

صلی الله علیک یا ابا عبدلله...