پست ثابت
خیمه گاه فاطمیون؛ پربازديدترين وبلاگ
به گزارش ایسنا، آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، که امروز به دلیل عارضه قلبی در بیمارستان شهدای تجریش تهران بستری شده بود دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ
اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ
اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ
وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
ژان ژاک روسو بیان می دارد: حضرت محمد، پیامبر اسلام، نظریه بهتری داشت و توانست سیستم سیاسی خود را به خوبی متحد سازد
منبع:ماهنامه سیاحت غرب، ش 38، پیامبر اعظم از نگاه متفکران غربی، حسین پاشا.
جرج برنارد شاو، نویسنده معروف ایرلندی درباره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میگوید:
او را باید منجی بشریت خواند. من اعتقاد دارم که اگر مردی مثل او حاکمی در عصر جدید میشد، برای حل مشکلاتش از صلح و دوستی استفاده میکرد. او عالیترین مردی بود که روی زمین پا گذاشته است. او به دین دعوت کرد. یک تمدن را پایه گذاری کرد. ملتی را بنا نهاد. اخلاق را نهادینه کرد. اجتماعی زنده و قدرتمند ایجاد کرد تا آموزشهای او را به صحنة عمل آورند و دنیای تفکر و رفتار انسانی را برای همیشه و به طور کامل منقلب کرد. نام او «محمد» است. در سال 570 بعد از میلاد، در عربستان چشم به جهان گشود. رسالت خود برای دعوت به دین راستین (اسلام) را در سال چهلم عمر خود آغاز کرد و در شصت و سومین سال عمرش با جهان وداع گفت. در مدت کوتاه 23 سال از پیامبریاش به پرستش خدای یگانه رهنمون شد. وی مردم را از جنگ و نزاعهای قبیلهای رهانید و به اتحاد و همبستگی ملی رسانید. او در این مدت، مردم را از هرزگی و مستی به اعتدال و پرهیزکاری، از بی قانونی به زندگی نظاممند، و از تباهی به بالاترین معیارهای تعالی اخلاقی هدایت کرد. تاریخ بشری چنین دگرگونی کامل را از جانب یک شخص یا در مکان دیگر قبل از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله )یا پس از او نشناخته است. تصور همه این عجایب باور نکردنی در طی این دو دهه نخست است
منبع: پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) در ایینه گفتار اندیشمندان غیر مسلمان، محمد کاظم جعفر زاده فیروزآبادی
ماهاتما گاندی رهبر فقید هند در کتاب «هند جدید» در مورد شخصیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میگوید:
جالب است بدانید که بهترین کسی که امروزه بدون هیچ چون و چرایی، در قلب میلیونها انسان جا گرفته، «محمد» است. از اینجا من متقاعد شدهام که این شمشیر نبود که در آن روزها مردم زیادی را تسلیم اسلام کرد. «محمد» سخت ساده زیست بود. مثل دیگر پیامبران متقی بود. به شدت امانتدار بود. از خودگذشتگی شدید نسبت به دوستان و پیروان، جسارت، بیباکی و توکل مطلق به خدا در رسالت شخصی، از ویژگیهای محمد(صلی الله علیه و آله) بود. قبل از این ویژگیها او به هیچ وجه از شمشیر برای برداشتن سدهای جلوی راه خود استفاده نمیکرد.
منبع: مهدی نصیری، ویژهنامه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، ص 61.
به قلم خودم
ویرانه های شهر در سکوت تلخ، اشک شکواءیه سر می دهند...
ومن غریبانه در کوچه های دلتنگی با چادرم یاس پاشی می کنم شهر را...
وبا پرهای خیس درجاده ی بی انتهای شنی در آغوش خاک رها می شوم و هق هق گره خورده ی دلتنگی ام را نجوا می کنم....
وبا تپه هایش اوج می گیرم تا آسمان...
وبابایم را فریاد میزنم....
منم بابا...
منم دختر روزهای جنگ..
دخترنخل وآفتاب....
دخترنازبابا...
تصویرتولیدی
عبادتگاهم لبریزاست ازشمیمِ سحر....چشمانم بغض کرده است...
،سر بر سجاده نهادم وسواربر کشتی خیال شدم و با طوفان لغزش ها، بادبان ها ی آرمیده ی نفسم را برافراشتم ودراقیانوسی ازعطش پرتاب شدم...شب ورق می خورد ومن درموج های نا امیدی دست وپا می زدم وبه دنبال جرعه ای ازنور....صدای تاریکی ترس را در وجودم تندیس می کرد..له له زنان خودم را به ساحل امید رساندم ... غبارِگناه،مژه های خیسم را پوشانده بود....سربه بیابان تنهایی ام نهادم وبا لبان کویری ترک خورده، او را صدا زدم...ناگهان رعدی برقلب زنگارگرفته ام خروشید وباران هدایت شدت گرفت....ومن دوباره ازدرون خاکِ فطرتم سبزشدم ...وازچشمه ی ایمان سیراب شدم وبرگ شدم...
نوای اذان ازگلدسته های مسجد،همچون شبنمی روحم را نوازش می کرد...
سرازسجده برداشتم...
سجاده ام خیس بود وسبزتر ازهمیشه....
علی درد آشنای این جهان بود . . . . . . . . . . . علی هم ، رهگشای دیگران بود
عدالت با علی معنا گرفته . . . . . . . . . . . که حق از آستین او عیان بود
علی ظرف مگان را بسته می دید . . . . . . . . . . . وجود او ز جنس لا مکان بود
علی مرز شجاعت را شکسته . . . . . . . . . . . علی در بندگی هم بیکران بود
علی در سجده گاهش آسمان هم . . . . . . . . . . برش خم گشته مانند کمان بود
چه گویم من ز مردان خدایی . . . . . . . . . . . علی اعلی ترین مرد جهان بود
علی قاری قرآن در سحرگاه . . . . . . . . . . . که قرآن هم علی را میزبان بود
علی خود ناطق حق بود و قرآن . . . . . . . . . . . به ره گم کردگان هم رهنمان بود
زمین فخرش قدمگاه علی بود . . . . . . . . . . . زمان را روزگاری میهمان بود
چه شبهایی نخفت و اشک میریخت . . . . . . . . . . کلامش در دل شبها نهان بود
کسی ناکوفت درب منزلش را . . . . . . . . . . . خودش در خدمت مستضعفان بود
یتیمان ! با علی مانوس باشید . . . . . . . . . . . که احسان علی فوق زمان بود
علی بارش به دوش آرام می رفت . . . . . . . . . . که دیشب هم کنار آن جوان بود
ببر دست گدایی سوی مولا . . . . . . . . . . . که او با هر ضعیفی مهربان بود
تو می دانی؟ علی مرزی ندارد . . . . . . . . . . . زبان از وصف نامش ناتوان بود
زمین عمری به پایش بوسه می زد . . . . . . . . . . . و اینک میهمان قدسیان بود
و خیر الف شه است لیله ی او . . . . . . . . . . . که قتل نور و عترت توامان بود
به قلم خودم
باغبان بود..
گوشه ای نشسته بودوآرام گریه می کرد..
انتظار را می شد ازنرگس باغش فهمید..
درهمین حالی که اشک هایش را ازگونه هایش پاک می کرد
کودکی دوان دوان داخل باغ شد
ونرگسی چید..
باغبان گفت:خوش خبرباشی کودکم
مهدی زهرا(عج) آمده؟!!
کودک که ارتباط گل نرگس را با مهدی زهرا(عج)نمی فهمید
گفت:می آیدعمو..می آید..
به قلم خودم
در مسیرشوش تا فکه،یکی فرج می خواند.. یکی اشک می ریخت.. یکی شعرشهادت را زمزمه می کرد.. من هم به شیشه ی ماشین تکیه داده بودم وچشمانم را روی هم گذاشتم تا شاید حالم کمی بهترشود...
چشمانم را بازکردم مات ومبهوت به اطرافم نگاه کردم ...آری اینجا رملستان عشق بود..اینجاه قدم گاه مادرم زهراست(سلام الله علیها)
اینجا قتلگاه است..طلاب خاکی ترازهمیشه قدم در وادی مقدس گذاشتند..همه جا خشک وسوزان بود..از رمل هاوشن ها به سختی عبور کردیم
...بچه ها ازگوشه ها وصحنه های مختلف فکه عکس می گرفتند ..وکلی درتنظیم دوربین وانتخاب صحنه حساسیت به خرج می دادند... دل کندن ازفکه سخت بود... یکی یک مشت خاک برمی داشت.. یکی یک تکه سیم خاردار ویکی چفیه اش را متبرک می کرد.. من هم همچنان کنجکاو ومتحیر، آسمان وزمینِ فکه را زیرو رو می کردم.....ناگهان اتاق کوچکی توجهم را جلب کرد..نسیم خنکی ازپنجره ی کوچکش می وزید..کنجکاوتر شدم...ازپنجره به بیرون نگاه کردم..وای خدای من انگار که به سمت آسمانِ بهشت باز می شد... نسیم خنکی بر صورتم می وزید..نفس عمیقی کشیدم و چشمانم شروع به باریدن کرد..صدای قدم های دشمن ....نزدیک ونزدیک تر می شد...بچه های آسمان عملیات را آغاز کردند..کیشششش الو الو کربلای دو....کیششش...کربلای دو به گوشم...ناگهان صدای انفجار شنیده شد وبی سیم از دستانش رها شد...کیشششش کربلای دو صدامو داری؟... دیگرصدایی شنیده نمی شد...تانک ها به کانال ها نزدیک شده بودند..بچه ها خودشان را به آرپی جی رساندند.. اما دیگرگلوله ای نمانده بود...ازبی سیم صدای عقبگرد شنیده شد.. عقب نشینی کنید...برگردید...دشمن مارا محاصره کرده....اما بچه ها همچنان مقاومت می کردند...آن طرف سنگر رزمنده ای بوداما صورتش نبود...ازپلاکش دشت شقایق می رویید...بوی اقاقی آسمان را معطرکرده بود...درحال چیدن شقایقی بودم که ناگهان با صدای نرگس به خودآمدم...مرضیه جان بچه ها دارن برمی گردن ..چند دقیقه دیگه ماشین حرکت می کنه...نه...نه ..اما من نمی خواهم برگردم.. من می خواهم مقاومت کنم...می خواهم با چادرم عملیات جدیدی بسازم..
من از دشت شقایق سهمی دارم
به قلم خودم
سلام علیکم
ثبت نام از داوطلبان تحصیل در حوزه های علمیه خواهران برای سال تحصيلي 96-95 از تاریخ 94/11/25 از طریق وبگاه www.whc.ir و مدارس علمیه سراسر کشور انجام می شود.
همچنین ثبت نام از داوطلبان سطح چهار (دکتری) از 10 اسفند 94 آغاز خواهد شد.
جهت دریافت دفترچه راهنمای پذیرش و نحوه ثبت نام از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
دریافت دفترچه راهنمای پذیرش مقطع اول ( کارشناسی) ویژه داوطلبان سیکل، دیپلم و بالاتر
دریافت دفترچه راهنمای پذیرش مقطع دوم ( کارشناسی ارشد) ویژه دارندگان مدرک کارشناسی حوزه های علمیه
دفترچه راهنمای پذیرش مقطع سوم ( دکتری) ویژه دارندگان مدرک کارشناسی ارشد حوزه های علمیه
واژه را برهم زدم آیه ای تصویر شد
ازمیان دانه ها ذکر علی (ع)تسبیح شد
یک کبوتر ازاتاقم تا حرم پرواز کرد
فاطمه(س) تا آسمان تشییع شد
پهن کردم در دلم سجاده را
چادرم با یاس های مخملی تزئین شد
حلقه های دود وآتش در دوچشمم نقش بست
قطره ی خاکستری برگونه ام ترکیب شد
باتوسل دل را به آسمان گره زدم
وشفاعت تا ابد دردفترم تمدید شد
به قلم خودم
اسلحه ی مدرن من!
به صفحه ی مانیتور خیره شده بودم ودستم را همزمان با عقربه های ساعت بر روی میز حرکت می دادم وسکوتی که در اتاق حکم فرما بود را برهم زدم...
سنگرمجازی ام خالی بود وحالامن باید کاری می کردم...
واژه های ناقصم را بر روی کاغذ می آوردم وخط خطی می کردم ...اطرافم پربود ازکاغذهای مچاله ی خط خطی!
آرام وقرار نداشتم..صندلی ام را ترک کردم ودرفضای کوچک بین میز و دیوار اتاق شروع کردم به قدم زن..
گاهی مداد را با دستانم فشار می دادم وگاهی رهایش می کردم..
وهرلحظه مصمم تر که من باید کاری کنم..ایمیلم راچک کردم...دوستم ازفرزند شهید مصاحبه گرفته بودوحالا من باید فایل های صوتی را یکی یکی گوش می دادم ومی نوشتم...
تند تند وباشوق کشاب های کمدم را بازوبسته می کردم وبه دنبال قلم ودفتر می گشتم ...گاهی صوت را به عقب برمی گرداندم...وگاهی هدفون را با دستانم جابه جا میکردم... وبا حساسیت کلمات را که هرکدام سندی ازتاریخ بود را در دفترم ثبت می کردم...
وحالا فرزند شهید ازشهادتش می گفت..
امام خمینی(ره) پدرم شهیدقنوتی را عمادالاعلام خطاب می کرد.. به جرم انتشار نامه های امام (ره) حکم اعدامش را صادر کرده بودن، عراقی ها به پدرم می گفتندخمینی... می خواستند کارش را یکسره کنند..پدرم را اسیرکردند وفریاد می زدند اسرنا الخمینی..اسرنا الخمینی...
ومن چشمانم بی اختیارباران گرفت...کاغذم خیس شده بود...ومدادم دیگرچیزی نمی نوشت..
وبعد یک عراقی از کنار دیوار خیلی با سرعت دوید به سمت پدرم و سرنیزه ی کِلاش را که سرنیزه ی تیزی هم بود از کمرشهید کشید و به پیشانی شهید ضربه زد.
عراقی ها دوباره عمامه ی شیخ را برداشتند و هِلهِله و فریاد و شادی که قَتَلنَا الخُمِینِی، قَتَلنَا الخُمِینِی...
ومن دیگرچیزی نمی فهمیدم...چشمانم را درآغوش گرفتم ...وبغض هایم را رها کردم...صدای هلهله وشادی دشمن هنوز درگوشم بود...نه...نه...دیگر نمی خواهم صدایی بشنوم...پرده ی اتاقم را کنار زدم وآفتاب را تنفس کردم..
من باید انتقامم را ازدشمن می گرفتم...حالا دیگر مهمات بود وسنگرمجازی ام خالی نبود...دکمه های کیبورد را می فشردم وتند تند کلمات را تایپ می کردم...باموس ماشه ی قلمم را کشیدم ونوشته ها یم را با نام عملیات قهرمان کربلای خرمشهر به سمت دشمن پرتاپ کردم...دیگر صدای هلهله وشادی نمی آمد..وشهید در قاب عکس اتاقم به من لبخند می زد...
به قلم خودم
پاسخ) در امور مربوط به انتخابات در حد مشاوره، اشکال ندارد.
▫️۷ - با توجه به نزدیکی زمان انتخابات آیا دعوت بسیج از کاندیداها برای تبیین مواضع خود در مسجد اشکال دارد ؟
پاسخ) باید بر طبق قوانین و مقررات نظام اسلامی عمل شود.
▫️۸ - حکم شرکت یا عدم شرکت در انتخابات سایر کشورها چیست؟ آیا در این حکم فرقی بین کشور اسلامی و غیر اسلامی و انتخابات رسمی کشوری و انتخابات غیر رسمی کوچک وجود دارد یا خیر؟ اگر فرق دارد، حکم هر کدام چیست؟
پاسخ) به طور کلی شرکت در انتخاباتی که موجب جلوگیری از فساد و یا فساد بیشتر شده و یا شرکت نکردن موجب تضعیف اسلام و مسلمین شود، واجب است.
▪️پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
انتخابات_7_اسفند
ما_همه_می_آییم
حاضر نیستم با تمام دنیایم عوضش کنم…
حجابم مال من است…
حق من است…
چه در گرماهای آتش گونه…
و چه در سرماهای سوزناک…
نه به مانتوهای تنگ و کوتاه دل میبندم....
نه به پاشنه های بلند...
میپوشم سیاه ساده ی سنگین خودم را...
تاببرم دل ازامام زمانم....
و هرگاه که مرا درخیابان می نگرد به جای دردگرفتن قلبش...
لبخندی بیاید روی لبش...
یاصاحب الزمان...
اقای بی همتای من...
یک نگاه تو...
می ارزد به صدنگاه دیگران...
من و چادرم ازته دل میگوییم....
.
.
لبیک یا صاحب الزمان(عج)
.
.
چادر آداب دارد!
آدابش را که شناختی وابسته اش میشوی
در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز 21 مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقیق اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کرده ایم و روایات مقتل نگارها را با این ساعتها تنظیم کرده ایم.
«تشیع انگلیسی» تفکری است که مخالف نظام حکومت اسلامی ایران است و برای جمع آرای بعضی از مذهبیون دم از محبت اهلبیت(علیهالسلام) میزنند و برای ایجاد تفرقه، اهلتسنن و خلفایشان را دشمنان اصلی و حال حاضر شیعه میدانند. و با مسائلی مثل لعن علنی و توهین به مقدسات اهلسنت خود را سینهچاک اسلام میدانند.
از یک طرف دفاتر شبکههای ماهوارهای با پولهای کلان در انگلستان و آمریکا برای آنها تاسیس میشود، این در حالی است که دفتر «press tv» شبکه ایرانی به راحتی در انگلستان بسته میشود. در این شبکهها از هیچکاری از جمله توهین به مقدسات اهلسنت، توهین به علمای شیعه، توهین به نظام جمهوری اسلامی ابایی ندارند.
روایت عجیبی است این ماجرای مباهله؛ روایت یقین محمد (ص) که با تمام سرمایهاش، به خاطر دینی که من و تو داریم ـ یعنی همین اسلام ـ پا به میدان گذاشت. محمد (ص) آنقدر به محکمی دینش یقین داشت که عزیزان و جگرگوشههای خودش را برد وسط مهلکه نفرین و دعا. یکی باید این وسط مغلوب میشد.
اوایل دعوت جهانی پیامبر (ص) بود. شاید هنوز شک و شبههای در دلها مانده بود. سیل جمعیت آمده بودند تا ببینند عذاب الهی قرار است بر سر چه کسی فرود بیاید. خودت را بگذار جای آنها؛ چه پچپچههایی... چه ترس و دلهرههایی! یکی شاید دلش با محمد (ص) بوده، اما به محکمی دینش یقین نداشته است. میترسیده تمام باورهای نصفه و نیمهاش از بین برود، اگر عذاب بر سر محمد امین (ص) فرود بیاید. مردم چه میدانستند چه میشود!
عبای مشکی بر دوش پیامبر (ص) بود. سمت راستش حضرت علی (ع) میآمد. سمت چپ، حسن (ع) و حسین (ع) راه میآمدند. پشت سرش هم فاطمه س بود. با یک هیبتی راه میرفتند که به چشم همه میآمد. گفت: «پروردگارا! هر پیغمبری را اهلبیتی بوده است که مخصوصترینِ خلق به او بودهاند. خداوندا! اینها اهلبیت مناند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف، و ایشان را پاک کن»
پیامبر (ص) عبا را به سرش کشید و همه را زیر عبا گرفت. همان وقت بود که جبرئیل «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس...» (احزاب/ 33) را در شأن اهلبیت آورد.
پیامبر (ص) دست راستش را بالا برد تا مباهله را آغاز کند، که یکی از آن طرف فریاد زد: دست نگه دارید! بزرگِ نجرانیان گفت: از رفتار و کردار او پیداست که بر حق است. من همراه او چهرههایی میبینم که اگر برای دعا دست بر آسمان بردارند، کوهها را از جا میکنند و این بیابان بر ما آتش میشود و یک مسیحی بر روی زمین باقی نمیماند! صلاح ما نیست که با او مباهله کنیم و باید شرط جزیه را بپذیریم و به سلامت به شهر و دیار خود برگردیم.
حاشیه نویسی جذاب یک متحصن از شب چهارم تحصن :
⭕️حال و هوای یکی از مردمب ترین تجمعات در شب عید غدیر:
مردم هر ساعت با خانواده هایشان به تحصن اضافه می شوند
در گوشه ای حاج آقا عمارلو که انصافا برجام رو انگار قورت داده! دارد با جوانانی که سوال دارند صحبت می کند...
⭕️در جای دیگر جزوات و کتب تحلیل برجام به فروش می رسد
گپ های چند نفره بحث برسر برجام توجه مردم رهگذر را جلب کرده...
⭕️هر از چند گاهی یک ماشین جلو مجلس ترمز می کند و از جوانان می خواهد تا بار ماشین را خالی کنند
یکی هندوانه آورده
یکی غذا
یکی میوه
یکی شیرنی
یک خانم مسن با 50 عدد نان بربری آمده
انگار مردم خودشون جهت تدارکات تحصن دست بکار شدن!
امشب مردم اسپانسر!سنگ تمام گذاشتن انصافا...یه چیزی تو مایه های پذیرایی اربعین!...یک کارتون فلافل هم آمد...
شربت و شیرنی هم که جزء لاینفک عید غدیر است...اما دیشب از این خبرا نبودا...!
⭕️ماشین های رهگذر از بچه های خوش تیپی که دارن تراکت پخش می کنن سوال می کنن قضیه چیه؟
چه خبر شده؟
⭕️بعضی هاشون که خبر دارن داد میزنن دمتون گرم...بعضی هم با خنده رد می شوند...بعضی دیگر هم ترجیح میدهند سکوت کرده و تراکت را مطالعه کنن...
یک عده ترمز کرده پیاده میشوند و سوال هایشان را از متحصنین راجع به برجام می پرسند...
⭕️باد و باران فضای تجمع را حسابی عوض کرده و لطافتی توام با خیسی موکت ها و جوراب هایمان را در پی داشته!...دوستان سر به آسمان گرفته و با خدا مذاکره می کنن...پس از اندکی هوا صاف معتدل می شود....
⭕️خیمه های دانشگاه های مختلف،خانواده ها،و شهرستان های مختلف علم شده است...
یک اکیپ جوان که تازه آمده اند میگویند چه کاری از دست ما بر می آید...
خلاصه اوضاع بشدت مردمی است و هرکس یک گوشه کار رو بدست گرفته...
⭕️بعنوان یک فعال در تجمعات انقلابی اعتراف میکنم بعد از اربعین واقعا این تجمع مردمی ترین تجمعی بود که به چشمم دیده بودم...
عیدتون مبارک
#اینجا دارالإرشاداست