پست ثابت


http://yavaranemahdi313.blogfa.com

خیمه گاه فاطمیون؛ پربازديدترين وبلاگ

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به دیار باقی شتافت.

 

 به گزارش ایسنا، آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی، که امروز به دلیل عارضه قلبی در بیمارستان شهدای تجریش تهران بستری شده بود دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.

اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ

اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ

اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ

وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ

جمعه روز چادری شدن فاطمه


الحمدلله خواهرزاده ی بنده  با اختیار وانتخاب خودشان چادری شدند.
؛(چادرشان هم هدیه ی امام حسین (علیه السلام، ازکربلا خریدند)
این هم تصویروشعارفاطمه

؛(من سربازکوچولوی امام زمان(عج) هستم)

پیامبر (صل الله علی وآله وسلم) ازمنظر اندیشمندان غیر مسلمان

 

ژان ژاک روسو بیان می دارد: حضرت محمد، پیامبر اسلام، نظریه بهتری داشت و توانست سیستم سیاسی خود را به خوبی متحد سازد
منبع:ماهنامه سیاحت غرب، ش 38، پیامبر اعظم از نگاه متفکران غربی، حسین پاشا.

جرج برنارد شاو، نویسنده معروف ایرلندی درباره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌گوید:
او را باید منجی بشریت خواند. من اعتقاد دارم که اگر مردی مثل او حاکمی در عصر جدید می‌شد، برای حل مشکلاتش از صلح و دوستی استفاده می‌کرد. او عالی‌ترین مردی بود که روی زمین پا گذاشته است. او به دین دعوت کرد. یک تمدن را پایه گذاری کرد. ملتی را بنا نهاد. اخلاق را نهادینه کرد. اجتماعی زنده و قدرتمند ایجاد کرد تا آموزش‌های او را به صحنة عمل آورند و دنیای تفکر و رفتار انسانی را برای همیشه و به طور کامل منقلب کرد. نام او «محمد» است. در سال 570 بعد از میلاد، در عربستان چشم به جهان گشود. رسالت خود برای دعوت به دین راستین (اسلام) را در سال چهلم عمر خود آغاز کرد و در شصت و سومین سال عمرش با جهان وداع گفت. در مدت کوتاه 23 سال از پیامبری‌اش به پرستش خدای یگانه رهنمون شد. وی مردم را از جنگ و نزاع‌های قبیله‌ای رهانید و به اتحاد و همبستگی ملی رسانید. او در این مدت، مردم را از هرزگی و مستی به اعتدال و پرهیزکاری، از بی قانونی به زندگی نظام‌مند، و از تباهی به بالاترین معیارهای تعالی اخلاقی هدایت کرد. تاریخ بشری چنین دگرگونی کامل را از جانب یک شخص یا در مکان دیگر قبل از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله )یا پس از او نشناخته است. تصور همه این عجایب باور نکردنی در طی این دو دهه نخست است


منبع: پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) در ایینه گفتار اندیشمندان غیر مسلمان، محمد کاظم جعفر زاده فیروزآبادی

ماهاتما گاندی رهبر فقید هند در کتاب «هند جدید» در مورد شخصیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌گوید:
جالب است بدانید که بهترین کسی که امروزه بدون هیچ چون و چرایی، در قلب میلیون‌ها انسان جا گرفته، «محمد» است. از اینجا من متقاعد شده‌ام که این شمشیر نبود که در آن روزها مردم زیادی را تسلیم اسلام کرد. «محمد» سخت ساده زیست بود. مثل دیگر پیامبران متقی بود. به شدت امانتدار بود. از خودگذشتگی شدید نسبت به دوستان و پیروان، جسارت، بی‌باکی و توکل مطلق به خدا در رسالت شخصی، از ویژگی‌های محمد(صلی الله علیه و آله) بود. قبل از این ویژگی‌ها او به هیچ وجه از شمشیر برای برداشتن سدهای جلوی راه خود استفاده نمی‌کرد.
منبع: مهدی نصیری، ویژه‌نامه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، ص 61.

 

 

میزبانی ماه


به قلم خودم
گاهی باید خودت را از دریچه ی نَفس، کشان کشان،آسمان بردوش،تا نینوا بدرقه کنی...
وسربر زانوی فُرات بگذاری تا برایت روضه بخواند...
وشمع ها سینه بزنند...
وتو درخیمه ی دلت اتراق کنی ...
وآنقدرحُرشوی...تاحنجره ی تاریخ تو را تا ابد بنوازد...

پرهای خیس...

 

به قلم خودم


ویرانه های شهر در سکوت تلخ، اشک شکواءیه سر می دهند...
ومن غریبانه در کوچه های دلتنگی با چادرم یاس پاشی می کنم شهر را...
وبا پرهای خیس درجاده ی بی انتهای شنی در آغوش خاک رها می شوم و هق هق گره خورده ی دلتنگی ام را نجوا می کنم....
وبا تپه هایش اوج می گیرم تا آسمان...
وبابایم را فریاد میزنم....
منم بابا...
منم دختر روزهای جنگ..

دخترنخل وآفتاب....

دخترنازبابا...

 

تصویرتولیدی

من دختر مسلمانم...

خـــواهـرم !
گذشت آن زمان کـہ نفت رآ طلاے سیآه میگفتنـد
امـروز طـلا تویــــے ...

سیـآه ، چـــآدرت....

 

سبزتر از همیشه ....

به قلم خودم

عبادتگاهم لبریزاست ازشمیمِ سحر....چشمانم بغض کرده است...
،سر بر سجاده نهادم وسواربر کشتی خیال شدم و با طوفان لغزش ها، بادبان ها ی آرمیده ی نفسم را برافراشتم ودراقیانوسی ازعطش پرتاب شدم...شب ورق می خورد ومن درموج های نا امیدی دست وپا می زدم وبه دنبال جرعه ای ازنور....صدای تاریکی ترس را در وجودم تندیس می کرد..له له زنان خودم را به ساحل امید رساندم ... غبارِگناه،مژه های خیسم را پوشانده بود....سربه بیابان تنهایی ام نهادم وبا لبان کویری ترک خورده، او را صدا زدم...ناگهان رعدی برقلب زنگارگرفته ام خروشید وباران هدایت شدت گرفت....ومن دوباره ازدرون خاکِ فطرتم سبزشدم ...وازچشمه ی ایمان سیراب شدم وبرگ شدم...
نوای اذان ازگلدسته های مسجد،همچون شبنمی روحم را نوازش می کرد...
سرازسجده برداشتم...
سجاده ام خیس بود وسبزتر ازهمیشه....

 http://www.axgig.com/images/89719554308658195403.jpg

 

مهمان رمضان

 

علی درد آشنای این جهان بود . . . . . . . . . . . علی هم ، رهگشای دیگران بود

عدالت با علی معنا گرفته . . . . . . . . . . . که حق از آستین او عیان بود

علی ظرف مگان را بسته می دید  . . . . . . . . . . . وجود او ز جنس لا مکان بود

علی مرز شجاعت را شکسته  . . . . . . . . . . . علی در بندگی هم بیکران بود

علی در سجده گاهش آسمان هم . . . . . . . . . . برش خم گشته مانند کمان بود

چه گویم من ز مردان خدایی  . . . . . . . . . . . علی اعلی ترین مرد جهان بود

علی قاری قرآن در سحرگاه  . . . . . . . . . . . که قرآن هم علی را میزبان بود

علی خود ناطق حق بود و قرآن  . . . . . . . . . . . به ره گم کردگان هم رهنمان بود

زمین فخرش قدمگاه علی بود  . . . . . . . . . . . زمان را روزگاری میهمان بود

چه شبهایی نخفت و اشک میریخت . . . . . . . . . . کلامش در دل شبها نهان بود

کسی ناکوفت درب منزلش را  . . . . . . . . . . . خودش در خدمت مستضعفان بود

یتیمان ! با علی مانوس باشید  . . . . . . . . . . . که احسان علی فوق زمان بود

علی بارش به دوش آرام می رفت . . . . . . . . . . که دیشب هم کنار آن جوان بود

ببر دست گدایی سوی مولا  . . . . . . . . . . .  که او با هر ضعیفی مهربان بود

تو می دانی؟ علی مرزی ندارد  . . . . . . . . . . . زبان از وصف نامش ناتوان بود

زمین عمری به پایش بوسه می زد  . . . . . . . . . . . و اینک میهمان قدسیان بود

و خیر الف شه است لیله ی او  . . . . . . . . . . . که قتل نور و عترت توامان بود

جاری ام کن!

به قلم خودم

تـورا را به چشمه قسم ، زلالـــــــــم کن!

جــــــــــاری ام کن معبودا!

درسحرهایت ببار برمن.....

بارانی ام کن وسرسبز....

بتاب برمن به وسعت روح های دمیده شده....

بتابــــــــــ ! تورا به اوج آیــــــه ها ....

در روزهای خوبت (رمضان)،تکرارم کن ....

ماهت را تکه تکه کن برایم.....تا با یاقوت های سرخ بخوانمت هنوز....

 

روح خدا به خدا پیوست


آخرین سفارش در آخرین وداع

خانم زهرا اشراقی (نوه امام):

آقا ساعت 12 ظهر همان روز (رحلت) گفتند خانمها را صدا بزنید، کارشان دارم. وقتی خانمها رفتند، گفتند: «این راه، راه سختی است» و بعد هی می گفتند: «گناه نکنید». بعد گفتند که آقایان توسلی، آشتیانی و انصاری بیایند. صحبتهایی راجع به اختلاف نظر فقها کردند، که نمی دانم چه بود؟

ساعت 10 و 20 دقیقه شب بود که نوار صاف شد. پاسداران ریختند و شروع به گریه کردند، صورت امام گرم گرم بود. چقدر این صورت لاغر و مریض، درشت و روشن شده بود. چقدر نورانی بود. ده روز درد کشنده داشتند، ولی حرفی نمی زدند. هر بار می پرسیدیم: «آقا چطورید؟» می گفتند : «ان شاء الله تو سلامت باشی»  (برداشتهایی از سیره امام خمینی  رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 325 )

 

 

نظر بدهید

روشنفکرانی که به خواب رفته اند

با شنیدن رقم سه میلیارد تومان برای خرید یک تابلو از سهراب سپهری (در حراج تهران )و پرداخت آن توسط یکی از مشتریان داخل سالن بی اختیار به یاد حرف های روشنفکرانه برخی آدم ها می افتم ؛کسانیکه تا صحبت از کمک به بازسازی حرم یکی از ائمه می شود و یا وقتی پیرمرد و پیرزنی مستضعف، تمام پس انداز یا النگوی دستش را برای کمک به ساخت ضریح امامان معصوم وقف می کند، دم از گرسنگی مردم می زنند. شبه روشنفکرانی که در رسانه هایشان مدام آرزو می کنند ای کاش این پول ها به جای هزینه شدن در این امور، به دست فقرا می رسید، یا مدرسه ای می شد برای تحصیل دانش آموزان فقیر. پیش خود می گویم راستی با25میلیارد و 362میلیون تومانی که مسئولان و برگزار کنندگان حراج تهران، با افتخار از آن دم می زنند چند مدرسه می توان ساخت و چند بیمار را می توان از مرگ نجات داد؟


راستی این آدم ها امروز کجا هستند؟ چرا شبکه های مجازی با شنیدن اخبار حراجی تهران پرنمی شود از مطالبی از این دست که چرا پول هایتان را آنجا که باید هزینه نمی کنید؟

چرا آن فرد محروم پاک نیت که نام و تصویری از او در رسانه ها نیست، با خلوص نیت، به ساخت ضریح و صحن کمک می کند و متهم به هزار و یک ساده اندیشی می شود، اما خریدهای صدها میلیونی، کمک به فرهنگ و هنر این مملکت تعبیر؟

بغض آشنا !

بغض آشنا !
درمسیرخانه تا حوزه ،نمی دانم چه شد! احساس کردم بغضی کهنه در گلویم است که یا باید می ترکید ویا پنهان می شد...
حالم عجیب مبهم بود..
درصف صبحگاه همه بودند ولی انگارهیچ کس نبود..بچه ها یکی یکی مطالبی را که آماده کرده بودند اجرا می کردند..ومن بغض هایم را یکی یکی قورت می دادم..تکیه دادم به صندلی که کنارم بود وچشمانم را بستم...
فاطمه مثل همیشه مطلب امام زمانی اش آماده بود..این بار از نیامدنش می گفت: مهدی جان! پس توکی می آیی!
وانگار که بهانه داده باشند دست دلم... بغضم رها شد...وچشمانم ازخداخواسته باران گرفت..ومن تازه فهمیدم چه برسر دلم آمده است..دلم مهدی می خواست! دلم امامم را می خواست...!
آمدم کنار باغچه ی حیاط حوزمان وزار زار گریه کردم.. با گل نرگسم کلی درد دل کردم ..او با لبخندش به من گقت: مهدی فاطمه(عج) می آید...

به  قلم خودم

پاداش پاکدامنان....

 
پدرم گفت که گل از رنگ ولعابش پیداست
وزن مومنه از طرز حجابش پیداست

باغِ گل نرگس

باغبان بود..

گوشه ای نشسته بودوآرام گریه می کرد..

انتظار را می شد ازنرگس باغش فهمید..

درهمین حالی که اشک هایش را ازگونه هایش پاک می کرد

کودکی دوان دوان داخل باغ شد

ونرگسی چید..

باغبان گفت:خوش خبرباشی کودکم

مهدی زهرا(عج) آمده؟!!

کودک که ارتباط گل نرگس را با مهدی زهرا(عج)نمی فهمید

گفت:می آیدعمو..می آید..

به قلم خودم

 

چادرم عملیات من است!

fjy4d

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در مسیرشوش تا فکه،یکی فرج می خواند.. یکی اشک می ریخت.. یکی شعرشهادت را زمزمه می کرد.. من هم به شیشه ی ماشین تکیه داده بودم وچشمانم را روی هم گذاشتم تا شاید حالم کمی بهترشود...
چشمانم را بازکردم مات ومبهوت به اطرافم نگاه کردم ...آری اینجا رملستان عشق بود..اینجاه قدم گاه مادرم زهراست(سلام الله علیها)
اینجا قتلگاه است..طلاب خاکی ترازهمیشه قدم در وادی مقدس گذاشتند..همه جا خشک وسوزان بود..از رمل هاوشن ها به سختی عبور کردیم
...بچه ها ازگوشه ها وصحنه های مختلف فکه عکس می گرفتند ..وکلی درتنظیم دوربین وانتخاب صحنه حساسیت به خرج می دادند... دل کندن ازفکه سخت بود... یکی یک مشت خاک برمی داشت.. یکی یک تکه سیم خاردار ویکی چفیه اش را متبرک می کرد.. من هم همچنان کنجکاو ومتحیر، آسمان وزمینِ فکه را زیرو رو می کردم.....ناگهان اتاق کوچکی توجهم را جلب کرد..نسیم خنکی ازپنجره ی کوچکش می وزید..کنجکاوتر شدم...ازپنجره به بیرون نگاه کردم..وای خدای من انگار که به سمت آسمانِ بهشت باز می شد... نسیم خنکی بر صورتم می وزید..نفس عمیقی کشیدم و چشمانم شروع به باریدن کرد..صدای قدم های دشمن ....نزدیک ونزدیک تر می شد...بچه های آسمان عملیات را آغاز کردند..کیشششش الو الو کربلای دو....کیششش...کربلای دو به گوشم...ناگهان صدای انفجار شنیده شد وبی سیم از دستانش رها شد...کیشششش کربلای دو صدامو داری؟... دیگرصدایی شنیده نمی شد...تانک ها به کانال ها نزدیک شده بودند..بچه ها خودشان را به آرپی جی رساندند.. اما دیگرگلوله ای نمانده بود...ازبی سیم صدای عقبگرد شنیده شد.. عقب نشینی کنید...برگردید...دشمن مارا محاصره کرده....اما بچه ها همچنان مقاومت می کردند...آن طرف سنگر رزمنده ای بوداما صورتش نبود...ازپلاکش دشت شقایق می رویید...بوی اقاقی آسمان را معطرکرده بود...درحال چیدن شقایقی بودم که ناگهان با صدای نرگس به خودآمدم...مرضیه جان بچه ها دارن برمی گردن ..چند دقیقه دیگه ماشین حرکت می کنه...نه...نه ..اما من نمی خواهم برگردم.. من می خواهم مقاومت کنم...می خواهم با چادرم عملیات جدیدی بسازم..

من از دشت شقایق سهمی دارم

به قلم خودم

 

ثبت نام

 

سلام علیکم

ثبت ­نام از داوطلبان تحصیل در حوزه های علمیه خواهران برای سال تحصيلي 96-95 از تاریخ 94/11/25 از طریق وبگاه www.whc.ir و مدارس علمیه سراسر کشور انجام می­ شود.

همچنین ثبت نام از داوطلبان سطح چهار (دکتری) از 10 اسفند 94 آغاز خواهد شد.

جهت دریافت دفترچه راهنمای پذیرش و نحوه ثبت نام از طریق لینک زیر اقدام نمایید.

دریافت دفترچه راهنمای پذیرش مقطع اول ( کارشناسی) ویژه داوطلبان سیکل، دیپلم و بالاتر

دریافت دفترچه راهنمای پذیرش مقطع دوم ( کارشناسی ارشد) ویژه دارندگان مدرک کارشناسی حوزه های علمیه

دفترچه راهنمای پذیرش مقطع سوم ( دکتری) ویژه دارندگان مدرک کارشناسی ارشد حوزه های علمیه

 http://cdn.mashreghnews.ir/files/fa/news/1393/6/24/721147_544.jpg

 

یاس های مخملی

یاس های مخملی

واژه را برهم زدم آیه ای تصویر شد
ازمیان دانه ها ذکر علی (ع)تسبیح شد
یک کبوتر ازاتاقم تا حرم پرواز کرد
فاطمه(س) تا آسمان تشییع شد
پهن کردم در دلم سجاده را
چادرم با یاس های مخملی تزئین شد
حلقه های دود وآتش در دوچشمم نقش بست
قطره ی خاکستری برگونه ام ترکیب شد

باتوسل دل را به آسمان گره زدم
وشفاعت تا ابد دردفترم تمدید شد

به قلم خودم

اسلحه ی مدرن من

اسلحه ی مدرن من!

به صفحه ی مانیتور خیره شده بودم ودستم را همزمان با عقربه های ساعت بر روی میز حرکت می دادم وسکوتی که در اتاق حکم فرما بود را برهم زدم...
سنگرمجازی ام خالی بود وحالامن باید کاری می کردم...
واژه های ناقصم را بر روی کاغذ می آوردم وخط خطی می کردم ...اطرافم پربود ازکاغذهای مچاله ی خط خطی!
آرام وقرار نداشتم..صندلی ام را ترک کردم ودرفضای کوچک بین میز و دیوار اتاق شروع کردم به قدم زن..
گاهی مداد را با دستانم فشار می دادم وگاهی رهایش می کردم..
وهرلحظه مصمم تر که من باید کاری کنم..ایمیلم راچک کردم...دوستم ازفرزند شهید مصاحبه گرفته بودوحالا من باید فایل های صوتی را یکی یکی گوش می دادم ومی نوشتم...
تند تند وباشوق کشاب های کمدم را بازوبسته می کردم وبه دنبال قلم ودفتر می گشتم ...گاهی صوت را به عقب برمی گرداندم...وگاهی هدفون را با دستانم جابه جا میکردم... وبا حساسیت کلمات را که هرکدام سندی ازتاریخ بود را در دفترم ثبت می کردم...
وحالا فرزند شهید ازشهادتش می گفت..
امام خمینی(ره) پدرم شهیدقنوتی را عمادالاعلام خطاب می کرد.. به جرم انتشار نامه های امام (ره) حکم اعدامش را صادر کرده بودن، عراقی ها به پدرم می گفتندخمینی... می خواستند کارش را یکسره کنند..پدرم را اسیرکردند وفریاد می زدند اسرنا الخمینی..اسرنا الخمینی...
ومن چشمانم بی اختیارباران گرفت...کاغذم خیس شده بود...ومدادم دیگرچیزی نمی نوشت..
وبعد یک عراقی از کنار دیوار خیلی با سرعت دوید به سمت پدرم و سرنیزه ی کِلاش را که سرنیزه ی تیزی هم بود از کمرشهید کشید و به پیشانی شهید ضربه زد.
عراقی ها دوباره عمامه ی شیخ را برداشتند و هِلهِله و فریاد و شادی که قَتَلنَا الخُمِینِی، قَتَلنَا الخُمِینِی...
ومن دیگرچیزی نمی فهمیدم...چشمانم را درآغوش گرفتم ...وبغض هایم را رها کردم...صدای هلهله وشادی دشمن هنوز درگوشم بود...نه...نه...دیگر نمی خواهم صدایی بشنوم...پرده ی اتاقم را کنار زدم وآفتاب را تنفس کردم..
من باید انتقامم را ازدشمن می گرفتم...حالا دیگر مهمات بود وسنگرمجازی ام خالی نبود...دکمه های کیبورد را می فشردم وتند تند کلمات را تایپ می کردم...باموس ماشه ی قلمم را کشیدم ونوشته ها یم را با نام عملیات قهرمان کربلای خرمشهر به سمت دشمن پرتاپ کردم...دیگر صدای هلهله وشادی نمی آمد..
وشهید در قاب عکس اتاقم به من لبخند می زد...

 

به قلم خودم

 

حضورباشکوه

جدیدترین فتاوای رهبر_معظم_انقلاب درباره احکام انتخابات


▫️1- آیا شرکت در #انتخابات جمهوری اسلامی ایران شرعا واجب است و عدم شرکت حرام است؟

پاسخ) شرکت درانتخابات نظام جمهوری اسلامی برای افراد واجد شرایط، یک وظیفه شرعی، اسلامی و الهی است.

▫️۲- آیا شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی ایران واجب عینی است یا کفایی؟

پاسخ) واجب عینی است.

▫️۳- با توجه به این که زن جهت شرکت در انتخابات می‌بایست از منزل خارج شود آیا واجب است از شوهر اجازه بگیرد ؟ و اگر شوهر به همسرش اجازه شرکت در انتخابات را ندهد یا رضایت نداشته باشد تکلیف زن چیست؟

پاسخ) شرکت در انتخابات منوط به اذن شوهر نیست.

▫️۴- حکم رأی دادن سفید و بی‌نام چیست ؟ در صورت عدم شناخت و تحقیق ، یا تحقیق کافی و عدم وصول به نتیجه و تحیّر در انتخاب اصلح چطور؟

پاسخ) در هر صورت اگر رأی سفید دادن موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است.

▫️۵- در صورتی که به شخصی رأی داده شود و بعداً ایشان آن طور که باید به احکام اسلامی عمل نکند و موجب نارضایتی گردد ، آیا فرد رأی دهنده ، در محضر خداوند متعال مسئول خواهد بود یا خیر ؟

پاسخ) اگر بر طبق موازین شرعی عمل کرده است، مسؤول نخواهد بود.

▫️۶- در ایام انتخابات جهت شناخت کاندیدای مناسب، می‌بایست نواقص و عیوب و امتیازات آنها را در گذشته و حال تفحص کرد تا فرد لایق را پیدا نمود، آیا صحبت کردن پشت سر کاندیداها برای انتخاب فرد اصلح، ‌ جایز است؟ ملاک چیست؟

پاسخ) در امور مربوط به انتخابات در حد مشاوره، اشکال ندارد.

▫️۷ - با توجه به نزدیکی زمان انتخابات آیا دعوت بسیج از کاندیداها برای تبیین مواضع خود در مسجد اشکال دارد ؟

پاسخ) باید بر طبق قوانین و مقررات نظام اسلامی عمل شود.

▫️۸ - حکم شرکت یا عدم شرکت در انتخابات سایر کشورها چیست؟ آیا در این حکم فرقی بین کشور اسلامی و غیر اسلامی و انتخابات رسمی کشوری و انتخابات غیر رسمی کوچک وجود دارد یا خیر؟ اگر فرق دارد، حکم هر کدام چیست؟

پاسخ) به طور کلی شرکت در انتخاباتی که موجب جلوگیری از فساد و یا فساد بیشتر شده و یا شرکت نکردن موجب تضعیف اسلام و مسلمین شود، واجب است.

▪️پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

انتخابات_7_اسفند
ما_همه_می_آییم

 

 

حجابم مال من است...

 

ZNYyk

حاضر نیستم با تمام دنیایم عوضش کنم…
حجابم مال من است…
حق من است…
چه در گرماهای آتش گونه…
و چه در سرماهای سوزناک…
نه به مانتوهای تنگ و کوتاه دل میبندم....
نه به پاشنه های بلند...
میپوشم سیاه ساده ی سنگین خودم را...
تاببرم دل ازامام زمانم....
و هرگاه که مرا درخیابان می نگرد به جای دردگرفتن قلبش...
لبخندی بیاید روی لبش...
یاصاحب الزمان...
اقای بی همتای من...
یک نگاه تو...
می ارزد به صدنگاه دیگران...
من و چادرم ازته دل میگوییم....
.
.
لبیک یا صاحب الزمان(عج)
.
.
چادر آداب دارد!
آدابش را که شناختی وابسته اش میشوی

 

عید برشما مبارک!

شهادت حضرت رقیه(سلام الله علیها)تسلیت باد

 

امشب خدا دعای مرا مستجاب کرد
بابا مرا برای خودش انتخاب کرد...

علمای اوریجینال

 
مردم اعتقاد عمیق و عجیبی به علمای اوریجینال دارند
علمای اوریجینال آنهایی هستند که منبر عملشان را زودتر از گفتارشان می روند
یکی از این بزرگوران آیت الله ناصری است. علاقمندان به ایشان وقتی خدا نوزادی نصیبشان می کند سراغشان می آیند تا برایش دعا کنند و یا تبرکش کنند و در گوشش اذان و اقامه بگویند. برخی هم بیماران خود را نزد ایشان می آورند تا برایشان دعا کنند.

انجمن گفتگوی دینی
 
 

آنچه در روز عاشورا گذشت...

 

در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز 21 مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقیق اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کرده ایم و روایات مقتل نگارها را با این ساعتها تنظیم کرده ایم.از 5 صبح تا 7 غروب بر امام حسین(ع) چه گذشت؟

 
 
5:47 اذان صبح
 
امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»
طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
 
حدود 6
 
امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
 
7:06 طلوع آفتاب
 
کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشده است.
 
 ادامه ی مطلب ..
ادامه نوشته

نیزه

 

من "شاعرم" ، اما اگر "نقاش" بودم
یک «عصر عاشورا»ی دیگر می کشیدم...
قطعا برای تسلیت دادن به زینب
حتی شده "یک نیزه" "کمتر" می کشیدم...!

انجمن گفتگوی دینی

جلوی بی ارزشی ها گرفته شود...

 
 
سلام علیکم
خلاصه ای ازسخنرانی استادرحیم پورازغدی را برای شما نوشتم تاان شاءالله استفاده ببرید

اینطورنیست که بگوییم امربه معروف ونهی ازمنکرنکنیم واسمشو بزاریم احترام به آزادی مردم.. نه.. هرکس تو خونه ی خودش آزاده وهرطور میخواد باشه ولی درجامعه دیگه نمی تواند هرطور که میخواهدباشه وعمل کنه ! اینجا دیگه جامعه است وباید امربه معروف ونهی ازمنکربشه اگرنشد آنقدر این منکرات عادی میشه که دیگه برای مردم زشت نیست مثل کسانی که توخارج فیلم هایی از همجنس بازان میزارن برای مردم پخش می کنن تا عادی بشه این عمل ومردم اگر این کارو کردن یا دیدن دیگه پیششون عادی باشه ونهی ازمنکری صورت نگیره...در زمان امام حسین(علیه السلام) معاویه که خودش می گفت من اولین ملکم یعنی اولین پادشاه یعنی دیگه مثل حکمای قبلی خلیفه نبود، پادشاه بود..خودشو نشون می داد که مسلمانه ومنافقانه رفتار می کرد تا اینکه بعد ازاون پسرش یزید دیگه آشکارا عمل زشت می کرد شراب می نوشیدو..امام(علیه السلام) معایه رو نمی تونست چیزی بگه چون مخفیانه منکری رو انجام می داد ولی وقتی رسید به یزید که تو جامعه علنا این کارو می کرد ویک طوری عادی جلوه ش می داد برای مردم آنقدرعادی شده بود کاریزید،که دیگه مردم هم نهی ازمنکر نمی کردن وهمین باعث شد امام حسین(علیه السلام) با جرات ب بیعت با یزید مخالفت کنه که امام (علیه السلام)دلیل مخالفتش با حکومت یزید پنج چیزبود:1.اینکه یزیدبی ارزش ها رو علنی کرده بود2.وارزش ها را دفن کرده بود3.حکومتش دیکتاتوری بود یعنی به زور برمردم حکومت می کرد(لیبرالیستی)4.ومی خواست مردم آن طور که خودش می خواست رفتارکنن وحرفهاشو قبول داشته باشن نه طبق آنچه که خدا می خواست5.حکومش اشرافی بود وبا مردم فاصله ی طبقاتی زیادی داشت درحالی که حاکم باید پایین متوسط مردم باشه،ساده باشه،مثل امام علی(ع) وامام حسن(علیه السلام)،که یزیدهم قبول نمی کرد این شد که با امام (ع) وهفتاد وتن ازیارانش جنگیدنددرمقابل صدهزارنفردشمن..امام حسین(علیه السلام) قبلش با یارانش اتمام حجت کرد گفت ببینید اینجا جنگه،کشتن هست،بی آبی هست،ممکنه سرها ازتن جدابشه وجلوی شما بزارن! یاران بازهم با شنیدن این حرف ها قبول کردن زینب(س)مدیریت می کرد جنگ را، امام(علیه السلام)با اهل بیتش(علیهم السلام) رفتند..مادر پسرکوچکش رو برای جنگ فرستاد وحتی شمشیرکه دورکمرش بسته بود ازقدش بلندتر بود..پسر رفت جلو..دشمن گفت ما ازشما زیاد کشتیم تو دیگه برو پیش مادرت..اما پسرگفت اتفاقا من آمدم که همینجا کشته شوم..مادرم مرا فرستاده ومیگه دیگه برنگرد..
ماشیعیان هیچ وقت بدون امام نموندیم بعد ازپیامبر(صل الله علیه وآله) تا 250 سال بعد امام بود مثل یک انسان دویست وپنجاه ساله..سنی ها عصمت رو برای امامنمون قبول ندارن حتی عصمت برای پیامبر روهم فقط در وحی می دونن ولی در زندگی شخصی می گفتن که پیامبر(صل الله علیه وآله) معصوم نیست وخطا می کند..یهودیا ومسیحیا هم اعتقاد داشتندکه پیامبرانمون (صل الله علیه وآله) خطا می کردن ،گناه می کردن،مثلا تو تورات وانجیلشون آوردن که حضرت لوط مست میشه وبا دو دخترش عمل غیرشرع انجام می ده..یا حضرت نوح با خدا کشتی می گیره وپاشو قطع میکنه و..
درصورتی که امامانمان معصوم هستند دارای مقام عصمت وطهارت والگو برای همه.

این نکته راهم بگم مهمه:
امربه معروف زمانی واجب است که1. احتمال تاثیر بدهیم وحتما این نیست که همون موقع تاثیرشو ببینیم نه ممکنه بعدا تاثیرشو بزاره 2.ودیگه اینکه ضررجانی ومالی هم نداشته باشه البته این زمانی است امربه معروف ونهی ازمنکر فردی باشد وبه جامعه ارتباط نداشته باشد ولی اگر مربوط به جامعه واسلام باشه که خطری باشه براشون حتی اگر ضررمالی وجانی هم داشته باشه باید امربه معروف ونهی ازمنکر کرد.
حالا ممکنه بگید خب امام حسین امربه معروف ونهی ازمنکر کردن تاثیرش کجابود یزید که درست بشو نیست واینکه خطر جانی برای امام حسین(علیه السلام) داشت این امربه معروف ونهی ازمنکر؟
جواب میدیم که تاثیرشو بعدا گذاشت وهمه به ماهیت پلید یزید پی بردن واسلام شناخته شد..وگفتیم امربه معروف ونهی ازمنکر حتی اگر ضرروخطر جانی داشته باشه اینجا دیگه واجب می شده چون اسلام درخطر بود وداشت ازبین می رفت..ارزش ها داشتن ازبین می رفتن..
حتی امام خمینی هم سال42 فرمودند تقیه حرام است( تقیه هم که بود یعنی مبارزه ی پیچیده ومخفی ..یعنی بیشتر ضربه بزنی وکمترضربه بخوری اینطور نبود که بی خیال توخونه نشسته باشی وهیچ کاری نکنی بعد بگی تقیه می کردم )وباید مردم درمقابل حکومت شاه به پا خیزند وامربه معروف ونهی ازمنکر دیگه واجب بود..اینجا دیگه قدرت رو خودت باید بدست می آوردی نه منتظر قدرت می نشستی...نباید می گفتی چون قدرت مقابله ندارم دست می کشیدی نه...مثل استطاعت حج نیست ،چون استطاعت نمیخوادبری دنبالش وبدستش بیاری بلکه هروقت مستطیع شدی حج برتو واجب میشه اما این قدرتی که میگیم باید خودمون بدستش بیاریم مثل وضو برای نماز میمومنه یعنی این طور نیست که چون وضونگرفتی بگی وضو ندارم پس نماز برمن واجب نیست،نه اینجا دیگه خودت باید بری دنبال وضو،خودت باید وضو بگیری تا نمازواجبو انجام بدی..

تشیع انگلیسی

 

«تشیع انگلیسی» تفکری است که مخالف نظام حکومت اسلامی ایران است و برای جمع آرای بعضی از مذهبیون دم از محبت اهل‌بیت(علیه‌السلام) می‌زنند و برای ایجاد تفرقه، اهل‌تسنن و خلفایشان را دشمنان اصلی و حال حاضر شیعه می‌دانند. و با مسائلی مثل لعن علنی و توهین به مقدسات اهل‌سنت خود را سینه‌چاک اسلام می‌دانند.

از یک طرف دفاتر شبکه‌های ماهواره‌ای با پول‌های کلان در انگلستان و آمریکا برای آن‌ها تاسیس می‌شود، این در حالی است که دفتر «press tv» شبکه ایرانی به راحتی در انگلستان بسته می‌شود. در این شبکه‌ها از هیچ‌کاری از جمله توهین به مقدسات اهل‌سنت، توهین به علمای شیعه، توهین به نظام جمهوری اسلامی ابایی ندارند.

محمد(ص)باتمام سرمایه اش رفت..

 

روایت عجیبی است این ماجرای مباهله؛ روایت یقین محمد (ص) که با تمام سرمایه‌اش، به خاطر دینی که من و تو داریم ـ یعنی همین اسلام ـ پا به میدان گذاشت. محمد (ص) آنقدر به محکمی دینش یقین داشت که عزیزان و جگرگوشه‌های خودش را برد وسط مهلکه نفرین و دعا. یکی باید این وسط مغلوب می‌شد.

http://img.doostiha.ir/uploads/2013/10/Mobahele.jpg


اوایل دعوت جهانی پیامبر (ص) بود. شاید هنوز شک و شبهه‌ای در دل‌ها مانده بود. سیل جمعیت آمده بودند تا ببینند عذاب الهی قرار است بر سر چه کسی فرود بیاید. خودت را بگذار جای آن‌ها؛ چه پچپچه‌هایی... چه ترس و دلهره‌هایی! یکی شاید دلش با محمد (ص) بوده، اما به محکمی دینش یقین نداشته است. می‌ترسیده تمام باورهای نصفه و نیمه‌اش از بین برود، اگر عذاب بر سر محمد امین (ص) فرود بیاید. مردم چه می‌دانستند چه می‌شود!
عبای مشکی بر دوش پیامبر (ص) بود. سمت راستش حضرت علی (ع) می‌آمد. سمت چپ، حسن (ع) و حسین (ع) راه می‌آمدند. پشت سرش هم فاطمه س بود. با یک هیبتی راه می‌رفتند که به چشم همه می‌آمد. گفت: «پروردگارا! هر پیغمبری را اهل‌بیتی بوده است که مخصوص‌ترینِ خلق به او بوده‌اند. خداوندا! این‌ها اهل‌بیت من‌اند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف، و ایشان را پاک کن»
پیامبر (ص) عبا را به سرش کشید و همه را زیر عبا گرفت. همان وقت بود که جبرئیل «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس...» (احزاب/ 33) را در شأن اهل‌بیت آورد.
پیامبر (ص) دست راستش را بالا برد تا مباهله را آغاز کند، که یکی از آن طرف فریاد زد: دست نگه دارید! بزرگِ نجرانیان گفت: از رفتار و کردار او پیداست که بر حق است. من همراه او چهره‌هایی می‌بینم که اگر برای دعا دست بر آسمان بردارند، کوه‌ها را از جا می‌کنند و این بیابان بر ما آتش می‌شود و یک مسیحی بر روی زمین باقی نمی‌ماند! صلاح ما نیست که با او مباهله کنیم و باید شرط جزیه را بپذیریم و به سلامت به شهر و دیار خود برگردیم.

 

مردمی ترین تجمع

 

http://www.fardanews.com/files/fa/news/1394/7/6/316503_410.jpg

حاشیه نویسی جذاب یک متحصن از شب چهارم تحصن :

⭕️حال و هوای یکی از مردمب ترین تجمعات در شب عید غدیر:
مردم هر ساعت با خانواده هایشان به تحصن اضافه می شوند
در گوش‌ه ای حاج آقا عمارلو که انصافا برجام رو انگار قورت داده! دارد با جوانانی که سوال دارند صحبت می کند...

⭕️در جای دیگر جزوات و کتب تحلیل برجام به فروش می رسد
گپ های چند نفره بحث برسر برجام توجه مردم رهگذر را جلب کرده...

⭕️هر از چند گاهی یک ماشین جلو مجلس ترمز می کند و از جوانان می خواهد تا بار ماشین را خالی کنند
یکی هندوانه آورده
یکی غذا
یکی میوه
یکی شیرنی
یک خانم مسن با 50 عدد نان بربری آمده
انگار مردم خودشون جهت تدارکات تحصن دست بکار شدن!
امشب مردم اسپانسر!سنگ تمام گذاشتن انصافا...یه چیزی تو مایه های پذیرایی اربعین!...یک کارتون فلافل هم آمد...
شربت و شیرنی هم که جزء لاینفک عید غدیر است...اما دیشب از این خبرا نبودا...!

⭕️ماشین های رهگذر از بچه های خوش تیپی که دارن تراکت پخش می کنن سوال می کنن قضیه چیه؟
چه خبر شده؟

⭕️بعضی هاشون که خبر دارن داد میزنن دمتون گرم...بعضی هم با خنده رد می شوند...بعضی دیگر هم ترجیح میدهند سکوت کرده و تراکت را مطالعه کنن...‌
یک عده ترمز کرده پیاده میشوند و سوال هایشان را از متحصنین راجع به برجام می پرسند...
⭕️باد و باران فضای تجمع را حسابی عوض کرده و لطافتی توام با خیسی موکت ها و جوراب هایمان را در پی داشته!...دوستان سر به آسمان گرفته و با خدا مذاکره می کنن...پس از اندکی هوا صاف معتدل می شود....
⭕️خیمه های دانشگاه های مختلف،خانواده ها،و شهرستان های مختلف علم شده است...
یک اکیپ جوان که تازه آمده اند میگویند چه کاری از دست ما بر می آید...
خلاصه اوضاع بشدت مردمی است و هرکس یک گوشه کار رو بدست گرفته...

⭕️بعنوان یک فعال در تجمعات انقلابی اعتراف میکنم بعد از اربعین واقعا این تجمع مردمی ترین تجمعی بود که به چشمم دیده بودم...
عیدتون مبارک

#اینجا دارالإرشاداست