!!!وقتی عشق حلال ، گناه می شود!!!!

وقتی عشق حلال ، گناه می شود!!

علل کم رنگ شدن روابط عاطفی بین همسران

 

روزهای اول آشنایی برای بسیاری از همسران ، سرشار از لحظات گرم و به یاد ماندنی است. روزهایی که انتظار کشیدن برای باهم بودن بسیارلذت بخش است و زن وشوهر گمان می کنند ، عشقشان هرگز پایان نخواهد گرفت.

 

حرف ها قشنگ است و آرزوها رویایی . هر چقدر هم که منطقی انتخاب کرده باشید باز هم با شروع باهم بودن و محرمیت ، اوج احساسات طرفین روز های شیرینی را می سازد که هرچند با « زیر یک سقف » رفتن کم کم مشکلات و اختلاف نظرها نمایان می شود اما به دلیل جاذبه ی خاصی که همسران برای هم دارند ، این اختلافات تحت الشعاع قرار می گیرد.

 

اگر همسران در کنار داشتن لحظاتی عاشقانه  به فکر نزدیکی بیشتر افکار و روش زندگی شان نباشند ،بعد از مدتی که احساسات و نیازهایشان فروکش کرد ، و جنبه ی منطقی بیشتری گرفت ، مشکلات نمایان تر می شوند.

متاسفانه خیلی از ازدواج ها این سیر را ادامه می دهند و به جایی می رسند که بعد از گذشت سال ها و داشت فرزند یا فرزندان دیگر دو نفر کاملا از هم دور شده و چون دو هم خانه ی کمی آشنا زندگی می کنند.یگر برای دیدن هم انتظار نمی کشند وگاهی از دیدن هم فرار هم می کنند.

مامان بچه ها و بابای بچه ها ، بجای اینکه باز هم با هم از دنیا یشان ،فکرهاو آرزوهای شان صحبت کنند ،اگر فرصتی برای با هم بودن داشته باشند ،آنرا به مدرسه ی فرزند و خرید لوازم خانه و شکایت از خانواده ی هم و در مواقع حاد تر افسوس آرزوهای بر باد رفته  می گذرانند.

البته اگر بخواهیم واقع بین باشیم باید بگوئیم که حفظ ارتباط عاشقانه در طول سالیان و با توجه به مشکلات و رویدادهایی که در طول زندگی اجتناب ناپذیر است ،کارساده ای نیست و نیاز به توجه و همراهی طرفین دارد.اما اگر نتیجه بدهد بسیار لذت بخش است . تصور کنید سال های سال زندگی مشترک در کنار کسی که با تمام وجود دوستش دارید ، بسیار شیرین خواهد بود.اصلا تعبیر زیبای «به پای هم پیر شین» که در روز های اول آشنایی خیلی ها به زوج های جوان می گویند، به این معنی نیست که همدیگر را تحمل کنید تا مو هایتان سفید شود بلکه آرزویی است که در پشت کلمات ظاهری اش معنی زیبای عشقی جاودانه را به همراه دارد.

عوامل سرد شدن روابط همسران بعد از گذشت سال ها:

- تغییر در طول زمان .

بین دونفرکه تصمیم به ازدواج می گیرند ، نقاط مشترک زیادی وجود دارد ولی از آنجا که انسان ها در طول زمان تغییر می کنند.هر کدام از همسران هم در طول سالیان تغییر کرده اما با هم و به یک سمت تغییر نمی کنند . به همین دلیل بعد از ده سال هر کدام کیلومتر ها از نقطه ی آغاز فاصله گرفتند ، آن هم در مسیر های مختلف.

-صاحب فرزند شدن.

ورود فرزندان به زندگی همانقدر که علتی است برای امکان بیشتر باهم بودن ، در اثر غفلت زن وشوهر بخصوص زن ،می تواند خود علتی برای فراموش کردن و کم رنگ شدن طرف مقابل باشد.

- ادامه ی تحصیل و علایق شغلی.

هر کدام از همسران ممکن است در طول زندگی مشترک به فکر ادامه ی تحصیل بیافتند و یا در شغلشان پیشرفت کرده و وقت بیشتری را صرف آن کنند و یا حتی در زمانی در کارشان دچار بحران شده و هم وقت بیشتری را بیرون از خانه صرف کنند و هم از لحاظ روحی تحت فشار باشند ، هرکدام از این عوامل اگر درست مدیریت نشود ، ممکن است به ارتباط زن وشوهر لطمه وارد کند.

- از بین رفتن جاذبه های زن وشوهری.

خیلی از همسران بعداز بچه دار شدن و گذشت چند سال ،احساس می کنند دیگر از آن ها گذشته است. حلال خداوند را بر خود حرام کرده و از هر گونه ابراز محبت نسبت به همسر ابا می کنند در صورتی که نیاز ها به قوت خود باقی است وهمین دوری کردن از نیاز طبیعی باعث بد خلقی و بهانه گیری طرفین می شود.

- حل نکردن اختلافات در زمان مناسب.

زن و شوهر هر چقدر هم که زندگی خوبی داشته باشند بالاخره گاهی اختلاف پیدا کرده و ممکن است در حین بگومگو حرف هایی را که نباید ،بگویند. بعضی از همسران کدورت ها را از بین نمی برند ، راجع به آن با یکدیگر حرف نمی زنند و بدین صورت گره های کوچک را تبدیل به گره ای کور می کنند که به این سادگی ها قابل گشودن نیست و همین باعث می شود تا هر گاه به زندگی مشترک شان فکر می کنند ، یاد ناملایمات و خاطرات تلخشان می افتند.

- عدم تلاش برای جذب یکدیگر.

دختر و پسری که برای جای شدن در دل یکدیگر ، هر کاری می کردند و زیباترین واژه ها را بکار می بردند ، دیگر اهمیتی به احساس همسرشان در قبال عملکرد خود نمی دهند و برایشان دیگران (فامیل،همکار،همسایه و..)مهم تر از شریک زندگی شان است.

اگر به زندگی اطرافیان و خودمان توجه کنیم دلایل دیگری را که باعث از بین رفتن احساس روزهای اول آشنایی می شود

را پیدا می کنیم که می تواند به زندگی مان کمک کند . یادمان باشد حفظ رابطه به بهترین وجه ،ارزشمند ترین هدیه ای است که به خود ،همسر و فرزندانمان می دهیم.

 

 

مقربان الهی


سلمان فارسی روایت می کند که روزی پیامبر اکرم (ص)

به امیر مومنان (ع) فرمود : « یا علی ، انگشتر را در دست

راست کن تا از دسته مقربان الهی باشی ! »حضرت عرضه

داشت :«یا رسول الله،مقربان درگاه الهی چه کسانی هستند ؟»

پیامبر (ص) فرمود:«آن ها جبرئیل و میکائیل اند»باز حضرت

پرسیدند :«چه انگشتری در دست کنم ؟»پیامبر (ص) فرمود :

« عقیق قرمز،پس همانا سنگ عقیق اول کوهی است که اقرار

کرد به وحدانیت خدا وبه پیامبری من وبه وصایت تو یاعلی و

امامت فرزندان بعد ازتووبه بودن بهشت برای محبان تووشیعیان فرزندانت»

وقتی عقـــل، عاشـــق شود

« وقتی عقـــل، عاشـــق شود
عشـــق، عاقــــل میشود

شهــــید میشوی .... »

" شهید دکتر مصطفی چمران "

اومده بود مرخصــــی

اومده بود مرخصــــی
وقتی میخواست برگرده بهش گفتم

کاش میشد منم باهات بیام جبهـــه

لبخــــندی زد و گفت :

شما همین که چادرت رو محکم بگیری مبارزه ات رو انجــــام دادی ...

ای بنــــده من...


ای بنــــده من...
آن گــــاه که به نماز می ایستــــی
آن چنان به سخنــــانت گوش می دهــــم که گویــــی همین یک بنده
را دارم و تــــو آن چنان از من غافلــــی که گویــــی چندین خـــدا داری...


چین چگونه ابر قدرت جهانی شد ...!؟
با همت و کار و تلاش ملی و مثال زدنی
نه با رفاه طلبی و منفی بافی و غرولند!

اقتصاد مقاومتی یعنی هرکسی نگوید برای ما چه کرده اند!
بلکه بگوید ما برای وطن چه کرده ایم !؟ خود را بدهکار بداند نه طلبکار !

تـــو را می خـــواهـد...!!


دوباره کودک شده دلـــــم ...
پا می کوبد ، تـــو را می خـــواهـد...!!

مــــن دلــــم حــــرم می خــــواهــــد...

دوست داشتن تــــــــــو …


دوست داشتن تــــــــــو …
تنــــها گواه عاشقــــی در حیات و ممات است…


أحَبَّ اللَّهُ مَن أحَبَّ حُسَـــیناً …
هر که حســین را دوست بدارد خداوند دوســـتدار اوست …

پیامبر اکــــرم صلی الله علیه وآله

❀ ~ ❀ ~ مهدی جان آغاز غربتت مبارک ❀ ~ ❀~


❀ ~ ❀ ~ مهدی جان آغاز غربتت مبارک ❀ ~ ❀~

وَ خُدآ میدآنَــد  کهـ چِقَدر دِلتَــنگیمـ


بــآز مَـ/ـن
بــآز هَــوآی حَــرَمَــتــــــ

گُذَرِ ثآنیهـ هــآ

وَ خُـدآ بود وَ دِلَــ م . . .

شَک نَـدآرَمـ کهـ دَر این دِلتَنگـی

بهـ سُراغ ِ مَــن ِ دیوانهـ می آیی آقــآ (!)

شَک نَدآرمـ کهـ بهـ این عآشق ِ دلِخَـستهـ ی خود

نَظَــری میدآری . . .



تــو کهـ اَز رآز دِلَــ م بــآ خَبَـری

هَمهـ شَبــــ بــآ مَـ/ـنُ اَسرآرِ مَــنی ؛

دِلِ مَـ/ـن تَنگِ ضَــریحَــتــــــ شُــده استـــــــ

وَ هَوای شَهـــرَتــــــ

چَند وَقتیستـــــ کهـ اینجــآ

همهـ جـآ نَــمـ دآرد (!)

نَـمِـ تَنــــهایی وَ تَبـــــ

خَستهـ دِلــی

نَــمِ بــآرآنِ غَمتـــــ

نَـمـ دَرد دوری

دوری اَز عَــشق تــو آقــآ (!)

دوری اَز دلتنگی . . .



دِلِ مَـ/ـن نَذرِ خودَتـــــ

تو فَقَط بــآش وَ نِگــآهَم بِنَــمآ



وَ خُلـآصهـ آقــآ

مــآ هَمهـ مُنتَظِــریمـ (!)

« سـآکِــمآن » رآ بَــستیمـ

کهـ اَگـَــر « طآلبِــــ » این دِل بودی

بآ دِل وَ جان بِــرسیمـ . . .



وَ خُدآ میدآنَــد

کهـ چِقَدر دِلتَــنگیمـ

وَ سهـ نُقطهـ . . .

پــآیــآن .