-
من و مامانم...
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1391 13:23
-
سوتی همسر جان...
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 11:00
-
رقیه
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 08:30
رقیه جان می دانم یتیمی یعنی چه... می دانم سه ساله بی پدر شدن یعنی چه... اما نمی دانم سیلی خوردن یعنی چه... پای برهنه روی خارها یعنی چه... آتش گرفتن دامن یعنی چه... گوشواره از گوش کشیدن یعنی چه... و نمی دانم سر بریده پدر در تشت یعنی چه... رقیه جان رسم عاشقی را نشانمان دادی و یاد نگرفتیم... رقیه جان تو بی پدر شدی و ما...
-
...................
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 07:15
وقتی با خدا باشی...وقتی دستانش را بگیری... وقتی رهایش نکنی... مطمئن باش گم نمی شوی...
-
نقش...
یکشنبه 26 آذرماه سال 1391 09:57
افکارم مانند برف سفید شده اند... حال می توانم نقش جدیدی بر آن بزنم... نقشی که خدا می خواهد... من این نقش را برای خدا نه... برای خود می زنم...
-
ای کاش
شنبه 25 آذرماه سال 1391 09:29
ای کاش میتوانستم راحت...خیلی راحت... غمی که به دوش میکشم را می گفتم...
-
هجوم
شنبه 25 آذرماه سال 1391 09:27
من از هجوم برگهای بی خزان... می ترسم...
-
گودال سرخ
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 14:11
از دیشب یک تئاتری در شهر ما برگزار میشه به اسمه (گودال سرخ)... نمی گم خیلی قویه و عالیه...ولی در حد خودش خوبه... در تمام مدت برگزاری تئاتر گریه کردم...مخصوصا اونجایی که دشمن می خواست سر از تن امام حسین علیه السلام جدا کنه... من با صحنه فقط یک متر فاصله داشتم...وقتی دشمن به امام حمله کرد...وقتی داشت سر از تن امام جدا...
-
انا لله و انا الیه راجعون...
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 13:50
امروز صبح مادری عزیز به سوی خدا پر کشید ... مادری مهربان مثل همه ی مادرها... در طی حادثه تصادفی که امروز صبح رخ داد مادر شوهر دوست بسیار عزیزم درگذشت... اگر توانستید برای شادی روح آن عزیز فاتحه ای قرائت نمایید... بسیار ممنون از محبتتان...
-
تفاوت
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 08:48
تفاوت می تواند هم چیز خوبی باشد و هم نباشد... بستگی به نوع نگاه افراد دارد...به نظر من یک چیز کاملا شخصی است... ولی این شخصی بودن گاهی در ذره ذره زندگی آدمی رسوخ می کند...و آن موقعی است که کسی بخواهد این تفاوتها را به رخ دیگری بکشد... به نظر من قرار نیست همه انسانها یک جور باشند...یک جور فکر کنند...یک جور حرف بزنند......
-
شکستم...
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 13:12
خداوند گوهری در وجودم قرار داد و گفت:بتراشش ای کاش خودش میتراشید... من گوهرش را شکستم...
-
می ترسم...
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 12:48
می ترسم... من از... از با تو بودن های دور می ترسم...
-
دوسِت دارم
شنبه 18 آذرماه سال 1391 09:25
-
من هیچی نیستم...
دوشنبه 13 آذرماه سال 1391 11:43
یا حسین... خودت که میدونی...خودت که باخبری... من لیاقت ندارم... پس چرا؟؟؟؟
-
وَِهم...
یکشنبه 12 آذرماه سال 1391 10:44
نمی دانم چگونه است زمانی که گمان می برم در آغوش خدا جای گرفته ام ... با یک چشم بر هم زدنی خود را در آغوش شیطان می بینم و از حرارتش آتش میگیرم... شیطان مرا نوازش می کند و من خیال میکنم به آغوش خدا بازگشته ام... چه وهم و خیال کودکانه ای... خدایا لعنت به من که راه را اشتباه می روم...به بزرگیت مرا دریاب...
-
جو گیر می شوییییییییییم...
شنبه 11 آذرماه سال 1391 10:47
-
بعضی وقتها...
شنبه 11 آذرماه سال 1391 09:43
بعضی وقتها لازم است یک تلنگر بخوریم... لازم است سرمان داد بزنند... لازم است به ما بد و بیراه بگویند... لازم است غرورمان را بشکنند... آنوقت شاید حرفهایمان جامه ی عمل بپوشند... آنوقت شاید مصمم تر از قبل پای دین و عقیده مان بایستیم... آنوقت شاید بیشتر خدایی بشویم... خدا کند....
-
مرهم
شنبه 11 آذرماه سال 1391 09:35
هر روز که می گذرد زخمم عمیق تر می شود... ای خدا... پس کی مرهم زخمها می رسد... حالم هنوز هم بد است...خیلی بد...
-
امروز
جمعه 10 آذرماه سال 1391 10:53
حالم خیلی بده...خیلی بد... ای کاش یه مسکنی برای درد امروزم بود... ای کاش... خدایا خودت که دیدی چی بهت گفت... خودت جوابشو بده...باشه... ای کاش آدرسشو داشتم... ای کاش...
-
این چند روز
سهشنبه 7 آذرماه سال 1391 12:04
الان حدود ۱۰ ساله که امام رضا لطف ویژه ای به خانواده ما کرده و ما هر سال تاسوعا و عاشورا در حرم مطهر و پاک این امام عزیز هستیم... مشهد مقدس...قطعه ایی از بهشت... واقعا این ایام رو در کنار امام رضا علیه السلام بودن چه لذتی داره... شب عاشورا تا صبح با همسرم داخل حرم بودیم...خیلی عالی بود... نائب الزیاره دوستان مجازی هم...
-
یه سوال...
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 07:16
-
بین الحرمین(۱)
یکشنبه 28 آبانماه سال 1391 00:51
عید ۱۳۸۹ بود که به همراه خانواده همسرم به نجف اشرف و کربلای معلی مشرف شدیم... البته برای بار دوم این سعادت نصیب بنده حقیر شده بود... آخرین شبی که در کربلا بودیم مصادف شده بود با شب جمعه... اعلام کردند که دعای کمیل توسط یکی از مداحان خوب کشور در حرم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) برگزار می شود... با همسرم هماهنگ کردم که...
-
بی عنوان
شنبه 27 آبانماه سال 1391 18:00
این روزها شهر بوی غذا می دهد... نه بوی عزا...
-
لبیک یا حسین...
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 12:25
در هیاهوی این زمانه که همه از هم گریزانند... کیست که ندای هل من ناصر ینصرنی حسین رابشنود و لبیک گوید؟! یا حسین... غربت ندای لبیک را می شنوی؟! نکند باز هم از قافله ات جا بمانم... می شود دستانم را بگیری!صدایم را بشنوی! به خدا من لبیک می گویم ولی نمی دانم چرا صدایم صوتی ندارد... می شود صدای بی صدایم را بشنوی؟
-
نشانی...
شنبه 20 آبانماه سال 1391 12:04
به یادت اشک میریزم تا شاید آرام شود این بی قراری دلم... نمی دانم چه بگویم...از چه بگویم... تو خود میدانی...نیازی به گفتن نیست... من فقط شرم میریزم... بغض می کنم و اشک میریزم... خدایا با توام...تویی که خود میدانی... زبانم قاصر است از شکرت... اشکهایم را می بینی؟! اینها نشانه است... نشانه ای که خود در نهادم گذاشته ای......
-
ظهور نزدیک است...
دوشنبه 15 آبانماه سال 1391 13:49
به تازگی خبر مرگ ملک عبدالله ملعون از بعضی رسانه های خارجی شنیده می شود که امیدوارم حقیقت داشته باشد... روزی که منتظرش بودیم و برایش لحظه شماری می کردیم نزدیک است... امام صادق علیه السلام فرمودند : هرکس برای من مرگ عبدالله را تضمین کند، من ظهور را برای او تضمین می کنم! آنگاه که مرگ عبد الله فرا رسد، مردم در جانشینى او...
-
معلم میشوییییم...
دوشنبه 15 آبانماه سال 1391 10:58
-
غدیر نوشت...
یکشنبه 14 آبانماه سال 1391 07:46
سلام خدمت همراهان وبلاگی... این عید بزرگ رو به همه دوستداران و عاشقان و شیفتگان مولا و سرورمان امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام تبریک و تهنیت عرض می نمایم... حتما شما هم به دیدار خانواده هایی که سید و سیده بودند رفتید... خیلی خوبه که در این روز ما شیعیان برای تجدید بیعت با امام عزیزمون به دیدار فرزندانشون...
-
الهی ارحم....
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1391 22:59
خیلی سخته که بخوای یه موضوع تحقیق خوب پیدا کنی که نتیجش بدرد جامعه بخوره... و سخت تر از اون پیدا کردن منبع خوبه... تازه از همه اینها سخت تر اینه که این تحقیق قراره پایان نامت باشه... الهی ارحم....
-
عشق یا نفرت
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 21:14