امیر و کلاس قرآن

سلام به همه....

مامان امیر محمد هستم....

پسر گلم برا خودش مردی شده

امیر کلاس قرآن ترم اولشو با موفقیت به اتمام رسوند و الان وارد مرحله تجوید شده...

روز جشن مربی قرآنش خیلی ازش تعریف کرد...

منم قند تو دلم آب میشد برا داشتن همچین پسری...

خلاصه که خیلی مربیش توصیه کرد که امیر ادامه بده کلاس قرآنشو...

ما هم سمعا و طاعتا رفتیم و اسمشو نوشتیم برا مرحله بعد...

خودش خیلی ذوق داره...

فردا باید بره کلاس...

خدا یا شکرت برا داشتن امیر محمد قشنگم...

مامان فدات بشه عزیز دلم

 

 

اینم عکس پسر گلم تو کربلا...

 

اینجا بین الحرمین ساعت ۶و نیم صبح...

 

 

اینجا هم شط فرات

 

عتبات

سلام به همه...

طبق معمول مامان امیر محمد هستم دیگه

امیر رفته مدرسه

خب جونم براتون بگه که شنبه یعنی ۲۶ اسفند راهی یک سفر معنوی هستیم

امیرمحمدوهانیه  هم هستن با ما

انشاالله به عتبات میریم

بچه ها خیلی خوشحالند و در پوست خودشون نمی گنجند

شایدم پوستشون گنجایش این همه خوشحالی رو نداره

خلاصه که واکسن هم باید بزنن

حالا اینو کجای دلم بزارم

این دوتا وروجک میگن ما واکسن نمی زنیم

بزار مریض بشیم

یعنی یه واکسن کوچولو ترس داره

نه شما بگید ترس داره

نداره دیگه

انشاالله پست جدید بعد از برگشتن

البته اگر عمری باقی بود انشاالله

کلاس قرآن

گفته بودم که امیر عاشق قرآن خوندنه...

دو روز پیش رفتم کلاس قرآن ثبت نامش کنم

مسئولش گفت الان وسطای ترمه و ثبت نام ترم جدید فقط انجام میشهgirl_impossible.gif

گفتم ترم جدید از کی شروع میشه...

جواب داد از برج ۴

گفتم نمیشه از الان بیاد...آخه پسرم خیلی علاقه داره...

کلی ذوق کرده که میخواد بیاد کلاس قرآن

خانومه گفت...میخواید فردا بیاریدش به عنوان مهمان ...

اگر معلمش راضی بود ...ادامه بده...

منم خوشحال اومدم به امیر خبر دادم...

از بس ذوق داشت بچم رو پا بند نبود...

دیروز بردمش کلاس...

بعد از کلاس از معلمش پرسیدم وضعیتش چه جوریه...

گفت خیلی عالیه...لحن عرب رو خیلی زود و سریع میگیره...

در صورتی که من همیشه با بچه های کلاس اول دوم این مشکل رو دارم...

من که به وجد اومده بودم گفتم امیر اصلا تا حالا کلاس قرآن نرفته...

اگر ممکنه باهاش تجوید هم کار کنید...

معلمه از تعجب این ریختی شده بود

گفت واقعا!!!

من فکر کردم این کلاس رفته...

خانوم بچتون خیلی با استعداده...

خیلی زود یاد میگیره...

من

خلاصه که امیر ثبت نام شد...

و قراره هفته ای دو روز بره کلاس...

قربون استعدادت بره مادر

آیا می دانید...

آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید ،

شیطان دچار درد شدید در سر می شود

و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند

و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود..

و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود؟؟؟؟

و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید

این پیام را به دیگران ارسال کنید ،

شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟

فریب شیطان را نخور!!!!!

پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید

به امید اینکه همه در پناه قران باشیم...!!! 

25 کیلو هستم...

امیر سرماخورده بود

بردیمش دکتر...

دکتر:پسرم چند کیلویی؟

امیر: ۲۵ کیلو

دکتر

چقدر سریع گفتی پسرم...

من:آخه زن عموش گفته اگر ۳۰ کیلو بشی میخورمت

امیر هم روزی ده بار میره رو ترازو

دکتر

امیر با ادب...امیر شیطون

من و امیر محمد خیلی بهم وابسته هستیم...

امیر بعضی روزا اونقدر شیطنت میکنه که حد نداره(به باباش رفته خب)

هر چی بهش میگم امیر نکن...امیر بشین...امیر اونو نخور...امیر ندو...امیر تکلیفاتو بنویس

وغیره و ذلک...

امیر آقا برای چند لحظه کوتاه عصبانی شده و تکه کلامش هم این شده (میزنمتا)

بهش میگم تو چقدر منو میزنی...میگه من کی تو رو زدم

میگم همین که میگی انگار زدی...خیلی دردم میاد

وبعضی روزا اونقدر مهربون میشه که حد و حساب نداره...

عاشق بوسیدنه منه کلا...

تو خیابون...تو بیابون...همینجووووووور دستمو میبوسه...

هر چی میگم زشته جلو مردم گوش نمیده...

و همچنان در حال راه رفتن وقتی دستامو میگیره همش در حال بوسیدنه...منم ذوق مرگ میشم...

خدا نکنه بریم مطب دکتری یا جایی که باید یه چند ساعتی معطل بشیم...

از سر و کولم بالا میره و صورت و دستمو میبوسه...

این از بوسیدنش...

حالا اگر یه کاری براش انجام بدم ده بار تشکر میکنه...

دیشب چون مهمون داشتم نرسیدم دیکتشو زودتر بگم...مهمونا ساعت ۳۰/۱۱ رفتن ...

منم خسته داشتم به امیر دیکته میگفتم ...هر یه خط که مینوشت

می گفت:مامان معذرت میخوام به خاطر من بیدار موندی با این همه خستگی...

قربونت بره مامان با این همه ادبت...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

امیر تو میتونی...

امیر محمد چند وقتیه علاقه شدیدی به حفظ قرآن پیدا کرده...

تقریبا ۱۲ تا سوره کوچیک و چند آیه اول سوره بقره رو حفظ کرده...

اذان میگه و قرآن رو با صوت میخونه...

من فقط یه سی دی قرآن با یه سی دی نماز بهش دادم...خودش میزاره گوش میده...

صوتش خیلی خوب شده و خیلی خوب اذان میگه...

اینا همش لطف خداست...

دنبال یه استاد خوبم تا خصوصی باهاش قرآن کار کنه...

براش دعا کنید تو این راهی که قدم گذاشته موفق بشه و بتونه ادامه بده..

 

خدایا شکرت به خاطر همه خوبیهات...

من تو سن رشدم

امیر:مامان پام درد میکنه

...پسرم دقیقا کجای پات درد میکنه...

امیر اینجا(کشاله ران)...

...پسرم داری قد میکشی...آخه تو سنه رشدی...داری بزرگ میشی...

امیرپس چرا یه پام درد میکنه؟!

منgirl_impossible.gifپسرم طبیعیه...اون یکی حتما بعدا درد میگیرهgirl_haha.gif

امیر

امروز صبح که امیر از خواب بیدار شد

مامان دستم درد میکنه...

پسرم حتما بد خوابیدی...

امیر:نه مامان من تو سن رشدم

منhysteric.gif

نه پسرم ربطی به رشدت نداره حتما رو دستت خوابیدی...

امیر:نه به خاطر رشدمه مگه میشه پاهام رشد کنه دستم رشد نکنه...

منgirl_haha.gif

 

کوچک نوشت:الهی قربون رشدت بشم پسرکم

سلام

سلام ...

من مامان امیر محمد هستم و قصد دارم خاطرات امیر محمد را خودم بنویسم...

امیدوارم با نظرات خوبتان گرما بخش این وبلاگ باشید...

قهر بده...

امروز سه شنبه بود ...

من دلم می خواهد که با بچه هادوست باشم...

ولی هیچ کس با من دوست نمی شود...

من از این کار دوستانم ناراحت می شوم...

من دوستانم را دوست ندارم...

ولی از قهر هم خوشم نمی آید...