کِلک های جیران

الهی...شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان...

کِلک های جیران

الهی...شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان...

بغض دارم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اگه میشه شما هم دعا کنید..

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دوستت دارم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دروغ تا کی؟!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بودن یا نبودن؟

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

از تو...

ghadr pic Patugh ir 1 عکس های زیبا و با کیفیت برای شب قدر 

 

یا علی 

اینجا برای ازتو نوشتن هوا کم است... 

واژه ها برای از تو نوشتن مرا کم است...

آسمان

 

 

یا علی 

 

دیشب آسمان هم برای مظلومیتت اشک می ریخت... 

 

میلاد نور مبارک

  

 

امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند:

 

قالَ(علیه السلام):إنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْماراً لِخَلْقِهِ، فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إِلى مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا، وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا.(۱)

فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را براى بندگان خود میدان مسابقه قرار داد. پس عدّه اى در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودى الهى از یکدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهى از روى بى توجّهى و سهل انگارى خسارت و ضرر مى نمایند.  

 قالَ (علیه السلام): مَنْ أدامَ الاْخْتِلافَ إلَى الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدى ثَمان: آیَةً مُحْکَمَةً، أَخاً مُسْتَفاداً، وَعِلْماً مُسْتَطْرَفاً، وَرَحْمَةً مُنْتَظِرَةً، وَکَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الْهُدى، اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ الرَّدى، وَتَرْکَ الذُّنُوبِ حَیاءً اَوْ خَشْیَةً.(۲)

فرمود: هرکس جایگاه ـ عبادات ـ خود را در مسجد قرار دهد یکى از هشت فایده شاملش مى گردد: برهان ونشانه اى ـ براى معرفت ـ، دوست و برادرى سودمند، دانش واطلاعاتى جامع، رحمت و محبّت عمومى، سخن و مطلبى که او را هدایت گر باشد، ـ توفیق إجبارى ـ در ترک گناه به جهت شرم از مردم و یا به جهت ترس از عقاب.

 

قالَ (علیه السلام): إنَّ اللّهَ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً، وَلَیْسَ بِتارِکِکُمْ سُدًى، کَتَبَ آجالَکُمْ، وَقَسَّمَ بَیْنَکُمْ مَعائِشَکُمْ، لِیَعْرِفَ کُلُّ ذى لُبٍّ مَنْزِلَتَهُ، وأنَّ ماقَدَرَ لَهُ أصابَهُ، وَما صُرِفَ عَنْهُ فَلَنْ یُصیبَهُ.(۳)  وَ قالَ: مَنْ عَبَدَ اللّهَ، عبَّدَ اللّهُ لَهُ کُلَّ شَىْء.(۴)

فرمود: خداوند شما انسان ها را بیهوده و بدون غرض نیافریده و شما را آزاد، رها نکرده است. لحظات آخر عمر هر یک معیّن و ثبت مى باشد، نیازمندى ها و روزى هرکس سهمیّه بندى و تقسیم شده است تا آن که موقعیّت و منزلت شعور و درک اشخاص شناخته گردد. و نیز فرمود: هر کسى که خداوند را عبادت و اطاعت کند، خداى متعال همه چیزها را مطیع او گرداند.

 قالَ (علیه السلام): إنَّ الْقُرْآنَ فیهِ مَصابیحُ النُّورِ، وَ شِفاءُ الصُّدُورِ، فَیَجِلْ جالَ بَصَرُهُ، وَ لْیَلْجَمُ الصِّفّةَ قَلْبِهِ، فَإنَّ التَّفْکیرَ حَیاةُ الْقَلْبِ الْبَصیرِ، کَما یَمْشی الْمُسْتَنیرُ فىِ الظُّلُماتِ بِالنُّورِ.(۵) 

فرمود: همانا در قرآن چراغ هاى روشنائى بخش; و شفا بخش دردها و گرفتارى هاى درونى وجود دارد، پس کسى که (خود را) با قرآن جلى دهد چشمانش قوى و روشن مى گردد; وقلب و درون خویش را صفا خواهد داد، چون که تفکّر و اندیشه (در قرآن سبب) حیات قلبِ آگاه مى باشد، همچنان که شخص روشن دل در تاریکى ها به وسیله نور چراغ حرکت مى نماید و راه مى رود. 

 ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤ 

۱ـ تحف العقول: ص 234، س 14، من لا یحضره الفقیه: ج 1، ص 511، ح 1479.

۲ـ تحف العقول: ص 235، س 7، مستدرک: ج 3، ص 359، ح 3778.

تحف العقول: ص 232، س 2، بحار الأنوار: ج 75، ص 110، ح 5.

۴ـ تنبیه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام: ص 427، بحار: ج 68، ص 184، ضمن ح 44 

۵ـ نزهة النّاظر و تنبیه الخاطر: ص 73، ح 18، بحارالأنوار: ج 78، ص 112، س 15.

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

 

میلاد با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام (کریم اهل بیت)  

بر مسلمانان جهان  

تبریک و تهنیت باد.

چشمها را باید شست

می گویند شیطان در این ماه به غل و زنجیر است... 

چشمها را باید شست... 

شیطان منم که آزادانه پرسه می زنم... 

آن که به غل و زنجیر است شاگردم است... 

 

خدایا شیطان درونم را به اسارت بگیر تا کمی بندگی کنم... 

خدایا هوای نفسم بر من غلبه کرده...روزه شده بازیچه ام... 

نقابی که بدیهایم را می پوشاند...  

خدایا کمک کن تا در این ماه درونم را از سیاهی پاک کنم... 

کمک کن زلالی این ماه را دریابم و مغلوب شیطان درونم نشوم... 

 

از مجاز تا حقیقت

هی دوست مجازی! 

چگونه بگویم مجازی هستی وقتی حقیقت وجودت تمام وجودم را فراگرفته...   

و دنیای کوچکم را به دنیای بزرگت وصل کرده... 

و قلبم را به قلبت گره زده ... 

و دستانم را با حرارت دستانت گرما بخشیده... 

ای حقیقی ترین یادگار روزهای مجازیم... 

ای گرانمایه ترین هدیه معبودم... 

ای دوست داشتنی ترین طعم شیرین زندگیم... 

می دانم که می دانی دوستت دارم... 

و بدان دوست داشتنم با وجود نازنینت در کنارم ابدی شده است ... 

و من این ابدیت را تا ابد دوست خواهم داشت... 

آغوش پرمهرت جاودانه باد... 

 

پی نوشت:یکی از دوستان مجازی دو روزی میهمان منزل ما بود...دوستی که از طریق همین وبلاگ با او و خانواده با محبتش آشنا شدم...و از این بابت خدا را بسیار شاکرم که دوستیمان جنبه خانوادگی یافت... 

خدایا شکرت به خاطر آشنایی و دوستی با این خانواده بسیار محترم... 

امیدوارم اگر کوتاهی از طرف من و همسر و فرزندانم صورت گرفته این بزرگواران به بزرگی و منش زیبایشان ما را عفو بفرمایند... 

بزرگواران برایتان بهترینها را از خداوند منان خواستارم... 

وشما را به خالق خوبیها می سپارم... 

یا حق...

امیر محمد در عتبات

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نمی گویم چرا من؟!

سخنان زیبا و آموزنده یک قهرمان!

آرتور اش قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون به خاطر خونِ آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 دریافت کرد، به بیماری ایدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد. او از سراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت کرد. یکی از طرفدارانش نوشته بود:

چرا خدا تو را برای چنین بیماری انتخاب کرد؟

او در جواب گفت:
در دنیا، 50 میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند. 5 میلیون نفر یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند.500 هزار نفر تنیس را در سطح حرفه ای یاد می گیرند.50 هزار نفر پا به مسابقات می گذارند. 5 هزار نفر سرشناس می شوند. 50 نفر به مسابقات ویمبلدون راه پیدا می کنند، چهار نفر به نیمه نهایی می رسند و دو نفر به فینال … و آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم خدایا چرا من؟

…. و امروز هم که از این بیماری رنج می کشم، نیز نمی گویم خدایا چرا من؟ 

 

 پی نوشت:وقتی جواب آرتور رو خوندم واقعا متعجب شدم! 

یک جوانی که مسلمان نیست ولی ایمان بسیار قوی دارد... 

ای کاش شناخت من هم از خدا حداقل به این اندازه بود... 

 

 خدا نوشت:

خدایا دیگر نمی گویم ...چرا من؟

 آنقدر در زندگی به من لطف داشته ای که نداشته هایم اندک و داشته هایم وسیع است ... 

چرا که من تو را دارم....تویی که همه چیز من هستی... 

همه نداشته هایم با وجود تو جبران می شود... 

خدایا دوستت دارم...

اِلـــهـی و ربّـی مـَـن لـی غیــرُک

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سلام سلطان قلبها...

 

سلام سلطان 

 

 

 

میدانید چقدر دلم هواییتان شده؟؟ 

میدانید چشمهایم به انتظار دعوتتان سیراب اشک شده؟؟ 

 میدانم میدانید آقا... 

حتما من لیاقت دعوتنامه تان را ندارم... 

شما که بزرگوارید... 

 

می شود این بی لیاقت را دعوت کنید آقا؟؟ 

می دانم از آهو کمترم... 

من در صید گناهم و آهو در صید صیاد... 

می شود این گناهکار را دعوت کنید آقا؟؟ 

 

السلام علیک یا امام خوبیها... 

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا... 

  

یه تبریک با طعم سیاست

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

واقعا نمیدونم چی بگم...


آیا می دانستید در هنگام نماز خواندن نام احمد(یکی از نام های حضرت محمد(ص)) را تشکیل می دهید




 
  
 
 
 
 «لا حَولَ ولا قُوّةَ إلاّ باللّه»
 
 
 
 
 

عیدتون مبارک

الهی.... 
 
 
 
 
 
 
به آخر این دعا میرسم بغضم می گیره
 
خدایا به حق این پنج تن حاجت حاجتمندان را برآورده به خیر بگردان 
  
 آمین یا غفور یا رحیم
 
میلاد سرور و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام بر همه شما دوستان تبریک و تهنیت باد..

چه کسی میخواد رأی نده؟

اصلا آدمی نیستم که دنبال بحثهای سیاسی باشم... 

اصلا از سیاست هیچی سر در نمیارم...حوصله جنجالهای سیاسی هم ندارم... 

اما... 

اونهایی که میگن ما رأی نمیدیم...اونهایی که میگن براچی باید رأی بدیم؟برامون چیکار کردن؟ 

این همه رأی دادیم چی شد؟جز اینکه تورم بیداد میکنه؟ 

خلاصه از این قبیل حرفا... 

میخوام بگم ... 

آقا یا خانومی که این حرفا رو میزنی...با غلط یا درستش کار ندارم... 

ولی همین که میریم پای صندوقهای رأی این یعنی استقلال...این یعنی آزادی... 

این یعنی شهدا ما حافظ خون شماییم... 

قرار نیست با هر سختی خودمونو عقب بکشیم...ما هم جزو این مملکتیم... 

اگر به سختی باشه اون جوونهایی که رفتن و جونشونو برا این مملکت گذاشتن سختی کشیدن... 

اون آزاده ای که مدتها در اسارت بود سختی کشیده... 

اون جانبازی که هنوز بعد از سالها گوشه خونه افتاده و کسی سراغشو نمیگیره سختی کشیده... 

سختی گرون شدن گوشت و مرغ نیست... 

سختی گرون شدن آب و نون نیست... 

سختی اینه که نتونی جلو دشمنت بایستی... 

نتونی بهش بگی هیچ غلطی نمیتونی بکنی... 

الان چشم دشمن به دستهای من و توست...تمام دوربینهاشو رو ما زوم کرده... 

میخواد ببینه پای صندوقها میریم یا نه... 

میخواد ببینه هنوز حافظ و پاسدار آرمانهای انقلابمون هستیم یا نه... 

میخواد ببینه این تحریمها کمر ما رو شکسته یا نه... 

میخواد ببینه رهبر فرزانه انقلابمون امام خامنه ای وقتی حکم جهاد میده مردم لبیک میگن یا نه... 

میخواد ببینه وقتی فریاد میزنیم :

 خامنه ای خمینی دیگر است ولایتش ولایت حیدر است  

حرفش رو  رو تخم چشامون میزاریم یا نه... 

من نمیخوام شعار بدم... 

نمیخوام بگم همه چی آرومه ...من چقدر خوشحالم... 

نمیخوام بگم مردم همه نون شب دارن ...همه با شکم سیر میخوابن... 

فقط میخوام بگم رهبر عزیزم تکلیف کرده که رأی بدم... 

من با رأیم میخوام بگم جانم فدای رهبرم... 

میخوام بگم تا خون در رگ ماست خامنه ای رهبر ماست... 

پس بیایم با رفتن به پای صندوقهای رأی استقلال آزادی جمهوری اسلامی رو پررنگ تر از دیروز کنیم... 

نزاریم این آرمان بلند انقلاب اسلامی به تاریخ بپیونده....  

 

 

 رهبرم...رهبر عزیزم...تو فقط حکم جهاد بده ... جانم را در کف دستانم میگذارم و تقدیمت میکنم... 

 

 

 

 

 

اللهم اشف کل مریض

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یعنی میشه؟

۴۵-۴۴-۴۳-۴۲- همینجور به چراغ قرمز نگاه میکردم و قعر در تفکر بودم... 

خدایا چی میشه؟ 

یعنی درست میشه؟ 

یعنی همه چی مثل اولش میشه؟ 

وای این چرا سبز نمیشه ۳۳-۳۲-۳۱-.... 

خانوم..... 

من با ترس برگشتم سمت شیشه ماشین...یعنی قلبم داشت از جا کنده میشد... 

گفتم خانوم چه خبرته ترسیدم... 

گفت کمک کنید... 

یه نگاه به سر و وضعش انداختم...یه چادر نخی سرش بود...ابروهای تتو کرده... 

نسبتا جوون... سالم و سرحال... 

یعنی فقط نگاش کردم ...چراغ سبز شده بود و داد ماشینا در اومده بود... 

پامو گذاشتم رو گاز و حرکت... 

نمیدونم چرا بعضیها نمیخوان به خودشون زحمت بدن کار کنن... 

خانوم مسنی رو میشناسم که هنوز برا یه لقمه نون خونه های مردم کار میکنه...اونوقت اینا حاضر نیستن به خودشون سختی بدن... 

ای کاش فقر در جامعه ریشه کن بشه و امثال این خانوم دستشون رو جلو امثال من برا یه لقمه نون دراز نکنن...  

 

اَللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَیِّباً  

آمین یا رب العالمین....