آه از نهادم بیرون می آید...
وقتی یادت را در خاطرم، به تماشا می نشینم...
ومن...
به حضورت دل خوش کرده ام....
اما نه...
انگار یادم رفته است...
این منم که حضورت را به شوخی گرفته ام...
یادت را به قصه ها سپرده ام...
می دانی...
دلم گرفته است...از با تو بودن های بی تو ...
می دانی چقدر زجر می کشم وقتی یادم می آید یادت نبودم...
آقا جان...
شما کجا و من کجا؟!
می دانی لیاقت بردن نامت را هم ندارم...
اما دلم را نمی توانم زنجیر کنم...
خودش بی اختیار من بهانه ات را می گیرد...
نمی دانم کجا سر بر بالین بگذارم ،که اشک یادت آن را خیس نکرده باشد...
می دانی دروغ می گویم، نه؟!
سلام دوست خوبم. وبلاگ خوبی داری. به منم سر بزن. اگر خواستی تبادل لینک کنیم. خبر بده.موفق باشی. باور ایرانی/
سلام...
ممنون از حضورتون...
مرسی ازحضورت
لینک شدی
سلام ...
ممنون از لطف شما...
یا حق...