کِلک های جیران

الهی...شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان...

کِلک های جیران

الهی...شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان...

خدایا شکر...

نمی دانم مادر سنگ دلی هستم ...یا صبرم زیاد شده... 

امروز که به خانه آمدم اوضاع را مشکوک دیدم...مادرم به سمتم آمد و گفت: 

امیر محمد روی سرامیک سر خورد و سرش شکست... 

من شوکه شده بودم...با ترس به سمت پذیرایی رفتم... 

امیر را دیدم که روی مبل دراز کشیده و سرش باند پیچی شده... 

چند لحظه نگاهش کردم...بعد در آغوش گرفتمش... 

همسرم گفت :امروز در مدرسه سرش شکسته... 

5 بخیه خورده است... 

بنده که برای هر چیز کوچکی اشکهایم جاری می شود...اصلا گریه نکردم... 

امیر را بوسیدم... 

گفتم:خدایا شکرت که اتفاق بدتری برایش نیفتاده... 

خدایا شکرت... 

شکر...

نظرات 1 + ارسال نظر
آرشید سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:30 ب.ظ http://arshid.blogsky.com/

سلام
سپاسگزار پروردگاری هستم که قبل از کربت به انسان قدرت می دهد ...
تا تحمل ناگواریها برایش آسان باشد .
ماه صفر ماه سنگینی است . با صدقه ی بیشتر و ذکر یا شدید القوی ... این ماه را گذراند .

برای شما و خانواده ی گرامیتان صبر وسلامت آرزومندم .
پیروز و پایدار باشید.

سلام و درود بر شما بزرگوار...
ممنون از شما...
خدا رحم کرد...بس که این بچه شیطان است...
برای شما و خانواده محترمتان آرزوی سلامتی و تندرستی دارم...
پایدار باشید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد